aliaga
شب همه شب شکسته خواب به چشمم
گوش بر زنگ کاروانستم
با صداهای نیم زنده ز دور
هم عنان گشته هم زبان هستم
جاده اما ز همه کس خالی است
ریخته بر سر آوار آوار
این منم مانده به زندان شب تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم
(◍•ᴗ•◍)
💢لحظهای تامل
وقتی کسی بهتون میگه:
"شدنی نیست"
نشونه ی محدودیت های خودشه
نه شما...
WeT
دوباره کاموا و کاپشن پوشیدیم 😒😒😒😒😒
خانوم اِچ
یه خانوم متاهل اعلام حضور کنه کارش دارم
?
گویند که هر تیره شبی را سحری هست🖤
❤
در نبودت چشمهایم پُر ز باران میشود
اشک میلرزد به روی گونه غلطان میشود
تا کسی اسمِ تو را میآورد در پیش من
ذهنم از فکر ِ تو مثل یک خیابان میشود
مثل گنجشکی که تیری خورده باشد بی هوا
بر زمین میافتم و قلبم هراسان میشود
هر چه میگردم به دنبالت نمیبینم تورا
دیدنت تنها فقط در خواب آسان میشود
خاطراتم با تو در این ذهن پُر آشوب من
بارها مانند یک سریال اکران میشود
کوچه های شهر را طی میکنم بیاختیار
آرزویم دیدن ِ لبهای خندان میشود
تا به خود میآیم از فکر تو میبینم که باز
کوچهها را رد شدم فکرم پریشان می شود
❤
من صبورم
اما
بیدلیل ازقفس كهنهی شب میترسم
بیدلیل ازهمهی تیرگی رنگِ غروب
و چراغی كه تو را از شبِ متروکِ دلم دور كند...
من صبورم
اما
آه
این بغض گران صبر چه میداند چیست؟!