amirali-62
ایناییکه همش اینجان پس کی اونجان؟
amirali-62
خیالم با خیالت هر دو نیکوست
بیا با هم شویم هر دو دوست
زچه غمگین شدی ز من
منی که همیشه دارمت دوست
امیرعلی
amirali-62
آن دم و ان لحظه که غم شد یار من
لحظه ای بود که لبخند تو اشک شد جان من
امیرعلی
amirali-62
ما را ز تو هر دم خطاب است
گویی زندگیم هم چو کتاب است
خوانده شوم هردم و باز و بسته
این زندگی بی تو مراچون حساب است
امیرعلی
amirali-62
نرم و اهسته بیاید که یار در خواب است
دل خون و از دیدن رویش کباب است
زیبای رخ و گیسو میکشد بما هردم
خود پاسخ این روز سیه و حال خراب است
امیرعلی
amirali-62
همیشه منتظر بارون میمونم که بیاد و برم باهاش قدم بزنم
تو که نیستی زیر بارون قدم زدن و با رون حرف زدن عالمی داره
خبر نداری جاتو پر نمیکنه ولی
اشکاتو میشوره با دستان خیسش و ابرو داری میکنه
امیرعلی
amirali-62
بس که فکر کردم جای قلم
سیگار به دست گرفتم و غافل
از اینکه پای هم سوختیم و خبری نشد
امیرعلی
amirali-62
نشسته ام کنون به خیال تو رو به پنجره
آواز سر داده دلم فریاد سکوت و حنجره
دردیست که هر چه فریاد کنی در خود
این همه تکرار من و قلم و دفتر و باز پنجره
امیرعلی
amirali-62
کل باغ هر شب عطر تو دارد
گویی بوی خود را از روی تو دارد
امیر علی
amirali-62
در این عالم نامردی و پر ز پستی
چاره ای نیست جز مستی و می پرستی
هر انکه هوشیار بود و ندید و نکرد
تو بگو سلامتی هر چی می پرستی
امیرعلی
amirali-62
گفت مستی به چه کار آید
گفتم ان دم که به ما آیی
امیرعلی
amirali-62
ساقی بیار باده ده که عمر زود گذر است
شاید پیکی نزدیم و مست نشده ز دنیا رفتیم
امیرعلی
amirali-62
مست شدم این که الان هست شدم
بی سرو سامان قلم در دست شدم
امیرعلی
amirali-62
من و این شعر هر دو تنهاییم
من گویم و خود خوانم ماییم
نیست کسی بنشیند که بگوییم از او
سال هاست که دوا و درمان ماییم
امیر علی
اونجا کجاس
الکی مثلا خونه تو واقعیت دور از مجازی
اها😂