یافتن پست: #خاطرات

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i


در آسمون دل من پرنده پر نمیزنه
به کلبه غم زده ام محبت سر نمیزنه
یه مهربون یه هم زبون حلقه به در نمیزنه
هر چی غمه مال منه بدتر زغم حال منه
هرجا میرم این غصه ها چون سایه دنبال منه
خاطرات تلخ رفته همه جاست همسفرم
کاشکی من گذشته ها رو بشه از یاد ببرم

마흐디에
마흐디에
ولی ازدواج خیلی چیز ترسناکیه ها
فکر کن بعد به جشن پرشور و شادی، قراره بری با یه مرد غربیه تو یه خونه زندگی کنی.
اونم تنهایی{-76-}.

aliaga
aliaga
و چقــــــدر دیر می فهمیم
که زندگــــــی
همین روزهاییست که منتظــــر گذشتنش هســتیم.

♡✓
♡✓
‎گاهی نرسیدن می تواند از ما، آدمهای بهتری بسازد. کمک می کند درک کنیم دوستی چیزی فراتر از رضایت مندی های کوتاه مدت و تاریخ دار است. که گذشتن از خود و خواسته ها و چشم پوشی از خاطراتی که قرار است با هم بسازیم، نتیجه بلوغی ست که روح را رهاتر و حضور را عرفانی تر و رابطه را عمیق تر می کند. که یاد می گیری لحظه ها را آنطور که هستند زندگی کنی بی هیچ قیاسی از گذشته و بی هیچ چشم داشتی از آینده



g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
آقا ما انتظار داریم بزنیم اونا هم منتظرن بخورن عجب تدبیری داریم ما سه شب درست نخوابیدیم...:خخخ

aliaga
aliaga
ما انسان ها گاهی دیر همدیگر را میدانیم!

وقتی یک نفر را از دست میدهیم
تازه یادش میکنیم!خوبی هایش از جلوی چشمانمان میگذرد...

مینشینیم خاطراتی که با او رقم خورده را مرور میکنیم؛ غصه میخوریم بغض میکنیم و با خود میگوییم کاش بودی، کاش به همین راحتی از دست نمیدادمت...

خلاصه کنم رفیق!

اگر خواستی به کسی بی مهری کنی
یک لحظه با خودت به نبودن اش فکر کن
به نبودن اش برای همیشه...



maral
maral
همین که به یه آدم افسرده بگین به چیزای خوب فکر کن ،به این فکر کن که قبلا چقدر شاد بودی ،یا خاطرات مثبت و شاد زندگیشو براش رو کنی و یاد آوری کنی ،غمگین تر و افسرده ترش می کنی
یعنی تلاش شما برای حال خوبش نتیجه معکوس میده
دلیلش؟
خب معلومه چون فرد الان غمگیمنه و نمی تونه دوباره مثل خاطرات قبلش شاد و مثبت باشه
احساس می کنه بین خود فعلیش با خود گذشته اش خیلی فاصله افتاده و دیگه مثل اون آدم سابق نمیشه
خوبه بدونیم افسرده ها بیش از غیر افسرده ها منفی باف و منفی بین هستن یعنی حتی خاطرات خوب و مثبتشون رو هم منفی ارزیابی می کنن
افسرده ها حواس پرتی و نشخوار فکری بالایی دارن که باعث میشه تمرکزشون روی هر کاری بیاد پایین و نتونن از عهده اون کار به خوبی بر بیان پس هیچ وقت به ادم افسرده نگو به چیزای خوب فکر کن
بهش نگو یادت بیاد قبلا چقدر شاد بودی
این اشتباه تو آسیب جدی تر و بیشتری به اون میزنه رفیق{-29-}

Saleh
Saleh
اون یک بار
حالا چه به دلیل عدم آمادگی کامل من و یا مهارت بالایه اون؛
تا ثانیه های آخر پیش رفتم،
حسش خارق العاده بود! درست مثل یه سفره دلپذیر بود...
سفری که با جون و دل میخواستمش...
مثل در آوردن لباس های چرک بعد از یه تمرین 48 ساعته...
دیگه خبری از اون خورده شیشه ها تیز خاطرات توو جمجمه ام نبود...
سبکی، پرواز و رهایی...


Abolfazl
Abolfazl
منم میشم یه روز یکی مث خودت
یکی که حرص دنیارو نمیخوره
مث تیغ زنگ زده که فقط اسمش تیغه ولی هیچ موقع نمی‌بره
آدما میرن خاطراتو جا میزارن
دنیا کاری کرد حتی از خدا شاکی باشم
ساعت کوک بشه که چی شه
بیدار شدن که معنی نداره
وقتی مقصد زیر خاکه این دنیا واست رنگی نداره
مث تلوزیون ۶۰ساله پیشیم
هر روز میمیریو ۱۰۰ساله میشی
یکی از غمگین ترین شعر هایی که نوشتم آهنگ خالیش هم محششره

مهاجر
مهاجر
داشتم به این فکر میکردم نسبت های فامیلی ام خیلی دارکه ها
فکر کن شوهر عمه ای که از نظر ما یه آدم بی مزه و گوشت تلخیه برای خواهر زاده های خودش یه دایی اسطوره و باحالیه

هادی
هادی
تبلیغات میدانی الباش :دی
الآن از تو خرت و پرتام اینارو پیدا کردم یادش بخیر یه زمانی انقدر گوشی موشی کم بود دیگه گوگل و این چیزا هم زیاد مطرح نبود باید تو فضای واقعی برای مجازی تبلیغات میکردیم! چیزی که الآن دقیقا برعکس شده!


Tasnim
Tasnim
برای داشتن آرامش باید صبح لیست کارهایی که میخواید انجام بدید رو بنویسید که آرامش بگیرید. بعدش بگیرید بخوابید تا آموزشی دیگر بدرود

maryam
maryam
گاهی برای رها شدن از زخم‌های
زندگی باید بخشید و گذشت
میدانم که بخشیدن کسانی که
از آنها زخم خورده ایم،
سخت ترین کار دنیاست....
ولی تا زمانی‌که هر صبح
چشمان خود را با کینه باز کنیم و
آدمهای،خاطرات تلخ را زنده نگهداریم
و در ذهن خود هر روز محاکمه‌شان کنیم
رنگ آرامش را نخواهیم دید
گاه چشم ها را باید بست و
از کنار تمام بد بودن‌ها گذشت

Saye
Saye
نشسته بودم گالریمو نگاه میکردم.
عکسا و خاطراتی ک توش میخندیدم بعضیش باعث شد لبخند بزنم.. بعضیشم باعث شد بغضم بگیره...
عکساییم ک توشون غم داشتم و ناراحت بودم رو پاک کردم.. غمشم پاک شد...
ولی وقتی رسیدم ب یه خاطراتی ک توش ترس و غم باهم بود، تنم لرزید... یه حسی داشت ک ن میخواستم‌نگهشون دارم ن توان‌پاک کردنشون رو داشتم...
اصلا به ترس فکر نکرده بودم... حس واقعا عجیب و آزاردهنده ای داره.. غم پشتش پاک نمیشه... همیشه تازگی داره.. همیشه درد داره...

خانوم میم
خانوم میم
یه وقتایی یه جمله هایی می بینم
منو یهو می بره به خاطره هام
می گم چقد شبیهش حرف زد... چقد شبیهش بود... چقد شبیهش گفت...
تا به خودم میام چشامو می بینم که خیس شده...
کاش یه قرصی داشتیم می خوردیم و گذشته رو فراموش می کردیم🙃

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو