aliaga
هیچچیزی شبیه چیز دیگری نیست
و هیچکسی جای خالی
کسی دیگر را جبران نمیکند؛
چیزهایی را که داریم اگر گم شون جایگزینی ندارند!
aliaga
حکایت باران بیامان است
این گونه که من
دوستت میدارم
شوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جُستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم
“شمس لنگرودی”
aliaga
قرار نیست که با افکار دیگران زندگی کنیم
و قرار نیست به شیوه ای که دیگران برای ما چیدند هماهنگ شویم
خودت برای خودت زندگی کن، همانطور که دوست داری
همانطور که لذت میبری.
و مطمئن باش اگر خودت به فکر خودت نباشی، کسی در این دنیا
خوشبختی و شادی را به تو تعارف نخواهد کرد.
aliaga
از سلامتی خود مواظبت میکنیم، برای روز مبادا پول ذخیره میکنیم، سقف خانه را تعمیر میکنیم و لباس کافی میپوشیم، ولی کیست که در بند آن باشد که بهترین دارایی یعنی دوست را به صورتی عاقلانه برای خود فراهم کند؟
aliaga
سخت ترین ڪار اینہ خودت رو ڪنترل ڪنے تا با ڪسے ڪہ بهت بدے ڪردہ مثل خودش رفتار نڪنی
خوبیش اینہ بعد از یہ مدت حالت اینقدر خوب میشہ ڪہ اون آدم و ڪارش دیگہ ذرہ اے برات اهمیت ندارن
aliaga
چقدر این جمله عمیق و پرمعناست؛ میگه:
«ترجیح میدم با افرادی درارتباط باشم که حرف دهنشون رو میفهمن،
نه کسایی که هیچی توی دلشون نیست.»
aliaga
ایستاده بود گوشه مترو. صندلی خالی شد ننشست. گفتم پدرجان صندلی خالیه بیا بشین. گفت لباسام کثیفه نمیخوام کثیف بشید.
شبیه کارگرهای ساختمانی بود.
پیرزنی که کمی آنطرف تر نشسته بود گفت آقا بیا بشین باز خداروشکر شما لباسات کثیفه بیشتر ماها ذاتمون کثیفه زیر لباس قایمش میکنیم....
aliaga
از ما هیچ چیز باقے نمے ماند
جز خاطراتے ڪہ در آن
دلیلِ حالِ خوبِ دیگرے بودهایم...🙂
کاش بعضی آدما گاهی
مثل مهران مدیری، میپرسیدن :
چیزی هست بخوای بگی و من نپرسیده باشم؟
اون وقت آدم مینشست تا صبح حرف میزد باهاشون!
aliaga
هزارپایی بود وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت.
یک لاک پشت حسود ...
او یک روز نامه ای به هزارپا نوشت :
ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت.
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟
و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.
☑️ سخنان بیهوده دیگران آرروی بدخواهی و حسادت؛ می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود.
aliaga
براى خودت زندگى كن
بپـوش ؛ بـرقـص
بـگو ؛ بخنـد
هر طور كه دلت میخواهد
يادت باشد تو
تنها كسى هستى كه
ميتوانى حالِ دلت را خوب كنى
aliaga
خوشبختی همین کنار هم بودنهاست
همین دوست داشتن هاست
خوشبختی همین لحظههای ماست
همین ثانیههاییست که در شتاب زندگی گمشان کردهایم
خواهشمیشود
۱۳:۵۶
آهان نه ایناوننیست
🤣