Saleh
شاعری که سکوت کرده است،
نویسنده ای که قلم خود شکسته است،
مبارزی که دستکش هایش را آویخته است،
و مهندسی که دیگر میل خانه ساختنش نیست؛
همگی قدرتمند چون نهنگان آب های آزادند که
راه ساحل در پیش گرفته ئند...
Saleh
انصاف نیمی از ایمان است!
آری کمی بهتر از دیگرون بود
حداقل او تن خشکیده ی مرا
بی روغن هیمه آتش زد...
Saleh
قلبی مهربان ز نازک ترین حریرها داخل سینه اش می تپید!
بارها دزدکی دیده بودم از استرس خطر کردن من
در رختکن مخفیانه می گریسد...
Saleh
And
I will stay so strong
like always
Saleh
رفیق
اگه بخوام یه تقلب کوچیک راجع به زندگی کردن بهت برسونم
اینکه توو 90 درصد مواقع
سخت ترین کار ممکن همون صحیح ترین کار ممکنه...
Saleh
میدونی رفیق
زمان میگذره و ما پیر و پیرتر میشیم
فک کنم افسوسی از این بزرگتر توو زندگی وجود نداشته باشه که
این فرصت و با محبت کنار کسایی که دوسشون داریم نگذرونیم...
Saleh
Sen buradasın
Ihtiyacım yok
Yardıma
Tanrım#
Saleh
منی که
چشمای تو رو
به کل دنیا نمیدم!
Saleh
رفیق
اون آدم بدی نبود!
در واقع آدم خوبی بود که
اتفاقات خعیلی بدی براش رخ داده بود...
Saleh
بیکرانی منتهی به لنگرگاه...
گو مرا که لنگرگاه توهم است؟
یا آن بی کران از سرآغاز؟
Saleh
زندگی من شرایط خاصی داشت،
من هیچ انتخاب دیگه ای نداشت...
در واقع محکوم به شکست ناپذیری بودم!
تو قراره از منم قوی تر بشی : )
تو در حالی که میتونی پسر خوشگذرونه بابایی باشی
قدرتمندانه جنگجو بودن و انتخاب می کنی : )
Saleh
درای وجودت و براش باز کن...
بزار اون هیولا ترکت کنه!
تو توو امنیت کاملی و دیگه احتیاجی بهش نداری...
لبیک