شب...
صدای شبیه به آژیر، که توو وجدم می پیچه...
اخطار...
من خوب می فهممش..
همیشه قبل از اتفاق افتادن ازش آگاه می شم...
حس می کنم ماه رو سینه ام و ستاره ها روی شونه هامئن
این سنگینیه طاقت فرسا مجابم میکنه که طالب زخمی شدن همه ی کسایی که زخمیم کردن شم...
اما خوب میدونم که انتقام زخمی عمیق تر بهم هدیه میده....
رفیق
راستش بابت یکایک زخم هایم من هم مقصرم...
من از خودم برایشان گذشتم
تکه هایم را آغشته به شهد قدرت و آرامش برایشان لقمه کردم
پروردگارم
آرامشی عطا فرما جهان را
ماهایی را که لایق آرامش نیستیم را سوا مکن
فراموشی بخش عمیق
تا هست و نیسته نیزه های که
دریدنمان و عامل زخمهایمانن در آن گم و گور شوند...
آمین.
شب...
صدای شبیه به آژیر، که توو وجدم می پیچه...
اخطار...
من خوب می فهممش..
همیشه قبل از اتفاق افتادن ازش آگاه می شم...
حس می کنم ماه رو سینه ام و ستاره ها روی شونه هامئن
این سنگینیه طاقت فرسا مجابم میکنه که طالب زخمی شدن همه ی کسایی که زخمیم کردن شم...
اما خوب میدونم که انتقام زخمی عمیق تر بهم هدیه میده....
رفیق
راستش بابت یکایک زخم هایم من هم مقصرم...
من از خودم برایشان گذشتم
تکه هایم را آغشته به شهد قدرت و آرامش برایشان لقمه کردم
رفیق
هیچ کس قرار نیست بیاد دست روشونت بزاره و بگه:
« جان که تو خودت و برا ما فدا کردی و ما نتونستیم کار درست و انجام بدیم »
پروردگارم
آرامشی عطا فرما جهان را
ماهایی را که لایق آرامش نیستیم را سوا مکن
فراموشی بخش عمیق
تا هست و نیسته نیزه های که
دریدنمان و عامل زخمهایمانن در آن گم و گور شوند...
آمین.