دقیقا بیرون ساختمون ما ، نمیدونم چی ب مشکل خورده بود اینا زمینو حفر کردن ، از دو روز پیش دارن کار میکنن …
بعد من گفتم هوا گرمه ی شربت درست میکنم براشون میبرم ، شربتو درست کردم اومدم برم پایین ، صدا ترتر دستگاهشون قط شد
رفتن
بییییی لیاااقتااااااای شاااغااالل
نوش جونت
واقعا خیلی ناراحت شدم
خیلی لفتش دادی 😐😐😐😐
چ شاغالایی
خو میزاشتی فردا میبردی زود بود حالا
سلام
بعدشم از صب کله سحر تا ساعت ۳-۴ داشتم ی سر ترتر میکردن با اون دستگاه
اینم از کار خیر کردنمون
فردا برو جلوشون بشین خودت تنها بخور
اصن تو کاری نکن سنگین تری
به نیت هر کسی هم میخوری با اشاره بهش بگو
لیوان بعدی رو ب مرده دیگه : این یکیم ب سلامتی تو…
ووو …
این داستان ادامه دارد …
افرین دلت خنک میشع
اگه منم که بعدش میرم خونه عذاب وجدان میگیرم ، می شینم گریه میکنم 😂😂😂😂
بعد عذاب وجدان باز شربت درست نکنی ، احتمالا باز رفتن
خوب بودش
هنوزم ک هنوزم بیرون میرم یادشون میوفتم ، حرص میخورم
لیاقت شربت شمارو نداشتن لنتیا
حالا اگه میخاین مبلغی رو ب حسابم واریز کنید ک ما بریم ازون شربتا بخریم بخوریم تا ناراحتیتون کم بشه