ali
در میان خاطراتم با تو خلوت می کنم
بی قرار و بی صدا از عشق صحبت می کنم رو به قبله می نشینم ، قبله ی چشمان تو
آه را در سینه ی داغم تلاوت می کنم بی تو لبریز تمنای شقایق می شوم
دشت احساس و نگاهت را زیارت می کنم در حضور آسمان و بستر رنگین کمان
حق رنگ چشم شب را من رعایت می کنم هر چه دارم می سپارم باز امشب دست تو
باز هم یاد تو را غرق خجالت می کنم
ali
هیچ چیز در دنیا بہ خوبی بوی
ڪسی ڪہ دوستش داری نیست
ali
راستش
پدر که باشد،
مهم نیست خانه،
دیوار هم داشته باشد...
پدر خودش حریم است
فرقی هم نمیکند
پیر باشد یا جوان....
یک شیر همیشه شیر است...
و باید گریست برای
خانه ایی که ستونش،حریمش، شیر ژیانش
پر کشیده باشد...
ali
در لحظهای که به او فکر میکنم او را بیشتر دوست دارم.
او از آدمهایی است که فکر کردن به آنها دیدن آنهاست.
ali
من وقتى كه لبخند ميزنى رو دوس دارم
ولى عاشق وقتی ام كه ، دليلش منم...۰
ali
عشق یعنی...
در میان صدهزاران مثنوی،
بوی یک تک بیت ناگه
مست و مدهوشت کند
ali
در عمق آرزوی من است
که در قلب دوست
خانه ای داشته باشم
حتی به مساحت یک یاد .
ali
سکوت می کنم اما اسیر فریادم
که هر چه کرده ای
آخر نرفته ای از یادم
ali
ساعتی از ته دل مینالید
که بسی زنگ زدم در عالم
خواب سنگین چه فراوان دیدم
اهل بیدار شدن اما کم
ali
قاصدکهای پریشان را که با خود باد برد
با خودم گفتم مرا هم میتوان از یاد برد
جای رنجش نیست از دنیا، که این تاراجگر
هرچه برد، از آنچه روزی خود به دستم داد برد
فاضل نظری
ali
وظیفه ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم وبه قضاوت درباره دیگران بنشینیم.ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم و تا وقتی که حتی یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که در کار مردم دیگر دخالت کنیم
ali
ایستادن اجبار کوه بود
رفتن سرنوشت آب
افتادن تقدیر برگ
و صبر پاداش آدمی
پس بی هیچ چشم داشتی
حراج محبت کنیم
که همه ما فقط خاطره ایم
ali
آزرده ام از عالم و دلخسته ام از خویش
ای عشق! به دنبال توام، بیشتر از پیش
در دیده ی من یاری و بر سینه ی من بار
هم در نظرم نوشی و هم بر جگرم نیش
دلگیر مشو گر گله کردم.. چه توان کرد؟
وقتی شده این فاصله از حوصله ام بیش
مشغول جهانی و جهانی به تو مشغول
لطفی کن و یک لحظه به من نیز بیاندیش
چی شده ابجی؟