امشب اجازه اش را از خدا میگیرم …
نامه های من باید جورِ دیگری آغاز شود
به نام چشم های بخشنده و مهربانت...(:
داشتم به چشمات فکر میکردم
ک چطور میتونن جوری به بخش تنفسی وجودم اتصال پیدا کنن که انگار وظیفه پیدا میکنم که برای اونا دم و بازدم هامو انجام بدم و انگار واقعا چشمات برایِ من معجزه ان..!
زیباییشون به کنار،داشتنشون معجزه است...خودِ داشتنشون.. قربون چشمات برم من که اینجوری باعث میشن قلمم واسشون ضعف کنه...
دستانم را گرفت و به روحِ خُشکم باران دمید، به پاهایِ بی جانم دویدن و به قلبِ نا امیدم تپیدن را یاد داد.
میخواست بماند و بماند و بماند.
ولی ناچار شده بود.
میفهمید؟ ناچار.
خدا کند ناچار نشوید.!
که بروید یا بمانید و از رویِ ناچاری برای خوشبختیِ او که ناچار به رفتن از کنارتان شده دعا کنید.
سفید جانم نیستی امّا یادت هست و خدایت هست.
میپرسند فراموشت کردهام؟
میگویم آری، مدت هاست.
حق به جانب میخندند و میروند.
لابد عاشق نشدهاند،
یا عاشق ندیدهاند.
فراموش کردنت با دستهایی که هر شب خیالت را لمس میکنند؟
با گوشهایی که هنوز هم تنها زنگِ دلبرانههای تورا میشنوند؟
با چشم هایی که سایهی خیالت را دنبال میکنند؟
میپرسند فراموشت کردهام؟ میگویم مگر بودهای اصلاً که بخواهم فراموشت کنم.
نمیفهمند منِ بی تو یعنی ناشنواییِ مطلق، تاریکیِ محض، یعنی مرگ
عاشق ندیدههای لعنتی،
اصلا گیرم همه چیز و همه کس را،
حتی خودم را هم فراموش کنم،
با باران چه کنم؟
تنها کافیست ببارد،
تا با تلنگرِ اولین قطره اش تمامِ من در تو حل شود..
.
این آهنگ معین
من بهت فکر نمیکنم
اما خیلی از شبا خوابتو میبینم؛
و روز بعد با دلِ تنگ از همون خواب بیدار میشم!
پشت چراغ قرمز مردم رو نگاه میکنم و پایه ثابت یه گوشه از خیالم تویی!
سر کلاس جزوه مینویسم و از اون جزوه فقط حرفای ناگفتهم به تو بیرون میاد!
موزیک گوش میدم و نقش اول هر موزیکی میرسه به تو!
با آدما میرم بیرون، بهم خوش میگذره، از ته دلم میخندم و یهو میفتم تو قعر جای خالیِ صدای خندهت کنار خندهم!
بارها از آدما میبُرم و پناه میارم به تو؛ به تویی که حتی فکرتم تسکینِ این ذهن آشفتهاس!
من خیلی وقته بهت فکر نمیکنم؛
توام قول بده به من فکر نکنی! باشه؟
- آهنگش(:
منو برگردونید به اون روزا که هایده هنوز با مهستی تو سیزده به در آواز میخوند. ویگن و دلکش آهنگ "بردی از یادم" رو لایو تو برنامه ها اجرا می کردن. حسن گلنراقی تازه "مرا ببوس" رو خونده بود. فروغ تو فیلم ابراهیم گلستان بازی می کرد. فریدون فرخزاد کشته نشده بود. ابی ناراحتیش پاره شدن کتونی سفیدش از دست سگ دوستش بود. شادمهر برای مهستی آهنگ نساخته بود. شیوا تو مسابقه استعداد یابی آهنگ لیلا فروهر رو خونده بود و لیلا فروهر موزیک ویدیوی "جونی جونوم" رو تازه پخش کرده بود. شماعی زاده هر روز آهنگ شاد میخوند و صادق هدایت هنوز کمی امید داشت. منو برگردونید لطفا. من برای زندگی تو این دهه ساخته نشدم....(:
به سراغ من اگر میآیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است
پشت هیچستان رگهای هوا پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل وا شده دورترین بوته خاک
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است
'به سراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من'
ن...گیلک برای گیلانه این مازندرانیه
به به
مرد چپون منو میگه
تو مرد هنرمندی ک😁
من با زندگی خاطره میسازم یادم میره باز میسازم
آلزایمر داری
جدول حل کن