پشتِ روزِ روشنم، شامِ سیاهی دیگر است
آنچه آن را کوه خواندم، پرتگاهی دیگر است
شاید از اول نباید عاشقِ هم میشدیم
این درست، اما جدایی اشتباهی دیگر است
در شبِ تلخِ جدایی، عشق را نفرین مکن
این قضاوت، انتقام از بیگناهی دیگر است
روزگاری دلسپردنها دلیلِ عشق بود
اینک اما دلبریدنها گواهی دیگر است
درد دل کردن برای چشمِ ظاهربین خطاست
آنچه با آئینه خواهم گفت، آهی دیگر است
#غزل
#فاضل_نظری |
📚 از کتاب
#ضد
سلام خوبین؟