بارالها؛
از كوی تو بيرون نشود پای خيالم
نكند فرق به حالم
که برانی
چه بخوانی
چه به اوجم برسانی
چه به خاكم بكشانی
نه من آنم كه برنجم
نه تو آنی كه برانی...
نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد، نروم باز به جايی
پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهی
كس به غير از تو نخواهم
چه بخواهی چه نخواهی
باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهی...
آمین
_
🥀 خواجه عبدالله انصاری
خیلی گشنگه
پیر هرات بود نه؟
یا خودت
جلو من اسم افغان و تاجیک و پاکستانی نبر
اونموقع هرات شهر کوچیکی از ایران بوده
افغانستان وجود خارجی نداشته که
هرچی فعلا به من باشه اب دریاچه هیرمند رو به روشون میبندم دام و گل و گیاهشون تلف بشه خاکریز دست شما جهادیاس هر چی اب میره افغانستان با بیل مسیر رودو ببندید
سرچشمه هیرمند اونور و لونا اب بستن
هر غلطی بخوریم اینجا خشک میشه نه اونجا
جغرافیام به عمه شامیم رفته
چقدرقشنگ
کاش ریاضیت به من رفته بود