آرامش است، آخر اضطراب ها...!

#صائب_تبریزی

خود را چو یافتی همه عالم ازان توست
چشم از جهان بپوش، طلبکار خویش باش
#صائب_تبریزی

گر وا نمیکنی گِره‌ای
خود گِره مشو

ابرو گشاده باش
چو دستت گشاده نیست

صائب_تبریزی

گل‌اندامی که می‌دادم به خون دیده آبش را
چه سان بینم که گیرد دیگری آخر گلابش را؟

#صائب_تبریزی

شاعر میگه که:
گر بدانی شوق دیدارت چه با دل می کند...
#صائب_تبریزی

در بیابان خار اگر در پای مجنون می‌رود
جوی خون از دیده لیلی به هامون می‌رود
برنمی‌گردد به ساغر می چو شد جزو بدن
کی ز خاطر یاد آن لبهای میگون می‌رود؟
گر نه از خلوت شود اسرار حکمت منکشف
چون مِیِ نارس چرا در خم فلاطون می‌رود؟
گردن افرازی به اوج اعتبار از عقل نیست
کرسی دار از ته پا زود بیرون می‌رود
می‌شود عالم سیه صائب به چشم مهر و ماه
گر به این دستور آه ما به گردون می‌رود
#صائب_تبریزی 🌹🌿

‌شاعر میگه که:

یاد رخسار تو را در دل نهان داریم ما
در دلِ دوزخ، بهشت جاودان داریم ما

#صائب_تبریزی

من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟
اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

لب نهادم و سپردم جان را
تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

#صائب_تبریزی

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه ی بشکسته را پیوند کردن مشکل است
کوه را با آن بزرگی می توان هموار کرد
حرف ناهموار را هموار کردن مشکل است
#صائب_تبریزی

#صائب_تبریزی

دوش دیدم وسط کوچه روان پیری مست..
برلبش جام شرابی وسبویی در دست..
گفتم نکنی شرم از این می خواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟
گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به اتش کرده؟
گفتاکه برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!
من می خورمو هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم..
من هرچه کنم گنه از این می خواری
صد به ز تو ام که دایما هشیاری..
عمر زاهد همه طى شد به تمناى بهشت
او ندانست که در ترک تمناست بهشت
این چه حرفیست که درعالم بالاست بهشت
هر کجا وقت خوش افتاد همانجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت درون من و توست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت..

پاک کن از غیبت مردم دهان خویش را

ای که از مسواک هردم می‌کنی دندان سفید
#صائب_تبریزی

‏شکست شیشه‌ی دل را مگو صدایی نیست

که این صدا به قیامت بلند خواهد شد…

‎#صائب_تبریزی

بر مور و مار جایِ نفس تنگ گشته است
بُردند بس که آدمیان آرزو به خاک...!

#صائب_تبریزی

خوب کردی که رخ
از آینه پنهان کردی

هر پریشان نظری
لایق دیدار تو نیست

#صائب_تبریزی