آقو یه چیز ترسناک بگم
شاهین نبینه
من ذاتا اصلاا حواسم نیست چیزی میشه یهو میگه یاااااااعلیییی
یه شب فرداش امتحان داشتم
خوابم می اومد رفتم در یخچال باز کردم ابمیوه صنعتی ها رو که پسر داییم برا عیادت مامانم اورده بود ریختم دو لیوان
یکیش من یکی مامان
از انجایی که اجی کوچیکه خیلی شکموعه دست بر جفتش بخوره
مال مامان شکر خدا ریخت رو فرش
ولی مال خودم رو از دستبردش رهانیدم اقو خوردن ابمیوه همان
گرفتگی گردن و فک حس خفگی همان
منم کنار مامان دراز کشیده بودم مثلا درس میخوندم اومدم برگردم مامان صدا بزنم
دیدم نمیشه و نفسام سنگین و سنگین تر میشد خلاصه گفتم تمام شدم شهادتین بگم حداقل مسلمون از دنیا برم
چشتون روز بد نبینه
اشهدان لا اله الاالله و اشهدان محمد رسول الله گفتم یهو مغزمم خوابید هرکار میکرد امیر المومنین یادم نمی اومد
دیگه نفهمیدم چی شد تا اذان صبح ننه برا نماز بیدارم کرد شکر خدا زنده بودم چند ساعت بیهوش بودم نمی دونم
کافر هم خودتونید
شب اول هم همینقد ترسناک
معلوم نی دهن یاری بده یا نه
ی سیگار میکشیدین خب
بنده ی شکم هستی نکتار انار و انگور گلو گیره
پسر داییتم شبیه پسر دایی فاطمه اس؟
مافر نیسی سنی هسی عشقم
اب پرتقال بود
و تاریخ گدشته
خیلی زیاده حوصله نداشتم بخونم
ولی گل از همه رنگ
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌻🌺🌻🌼🌻🌺🌻
خخخ
سم خاصی تولید میشه
ابمیوه های پاکتی سمه خالصن عاغا
عمرم را در ساینا گذراندم
جوانیم را به تحصیل علم که هیچی
😋😋😋😋
دشمن داریااا
تو چرا نمیمیری لنتی
اینقدر فکر مردن نباش هر چند وفت اشهد میگی
خیالتو جمع کنم تا حضرت کروبی عاقد نوه پسری ات نشد و تا حضرت خاتمی عاقد نوه ی دختریت نشد رو زمین میمونی مثل تراکتور اداره ات که شخم زنش تو گل مونده
تو هم قراره گل قشنگ یه بوستان باشی
خودم عربی فولم عاقد نمیخوان
به به با ملائک میپری
خخخخ یه بنده خدا شب مصاحبه دکترا این بلا سرش اومد قشنگ رفت اونور برگشت
بچه ها اتاق تا لو نرن گل رو به صورت ادویه کلوچه کرده بودن میرن تفریح تا این که مهمون بوده اتاق خلوت باشه مروری بکنه
اینم گشنه ش بوده میره سر وقت کلوچه ها
تو سالن می افته بعد که نجاتش میدن میگن چی خوردی بخ بخ میگه بخدا یه تا از این کلوچه های محلی فقط
به پا سر نخوری بیفتی خخخ
خخخخخ
این ک ابمیوس ما ی رفیق داریم موقع خواب نوشابه گازدار میخوره تازه میخوابه بیدار میشه میره نوشابه میخوره دوباره میخوابه)
@shahin
افراد مرتبط با این موضوع رو تگ کن
من بهناز بهم خطور کرد نوشابه و چایی نوشابه خورد اوق کرد
نون میریزم تو نوشابه و ب نیت آبگوشت میخورم
چ کنم گرونیه نمیشه گوشت خرید
همسایه ها هم کسی گوسفند نداره
آرزو بر جوانان عیب نیست
🙈🙈🙈
@Beh_Naz
@goleyas
: کاملا واقعی