که میخوام...
برای تو خوب جلوه کنم..لعنت به این فکر که باید برای محبوبم مدل خاصی باشم...
ببخش که نمیدونستم که از هم چیزی نمیخوایم و فقط برای بازهای بچگانه شرط و شروط میزاریم خخخ
ببخش که دیر اینها رو رها کردم و چقدر سنگین بود.
من به نقطه ای رسیدم که شبیه تو شدم.اونقدر شبیه که انگار هیچ فرقی نداریم شاید بعضی وقتا همو ببینیم و ندونیم که ماییم و دنبال تو بگردم و من من من شروع بشه خخخخ
چه احمقانه بود که یکی ازین صور داشت اصرار میکرد باهاش بمونم و بظاهر چه نقش قشنگیم داشت...ولی بازیگر خوبی بود داشت با تمام حربه های مکارانه مسخم میکرد. ولی مهم نبودچون وجود ندارم..و با این زحمتاش فقط برای خودش آینه میساخت...
چه حرفای عجیبی ما که حرف نمیزنه...ببخش درد دل کودکانمه...البته میدونم نیازی نیست بزرگ بشم چون اونم فقط یک نقشه.
نترس من میدونم و دیدم که دو تا آینه هست حتی وقتی که فکر میکنی آینه خودبینی رو شکستی خودش آینه محسوب میشه...
مهم نیست این نوشته ها رو کی بخونه برای کسی نوشته نشده.
فقط یه نقطه که شبیه هیچ عددی نیست میفهمه چی هستن خخخخ
ببخش عشق رو تکلیف میکردیم به هم دوباره برمیگردیم به حلقه بزرگ..
۲ موافق
1399/04/24 - 04:26