ببخش که من من من من و تو تو تو تو میگم...بازی کلماته..
اگه اشارهامو میبینی ببخش که اشارهاتو نمیبینم.
یادش بخیر " نقطه" نقطه هایی که شبیه هیچ صفری نبودن.
ای کاش دو نقطه بودیم و در یکجا حمع میشدیم.
و نشونیمو در بی نشان ها و اسممو در بی اسمی ها میدا میکردی...
نمیدونم هر کاری که میخوای بکن اختیار من تسلیم تو...
اگه لازمه در تاریکهای بی مقصد ادامه میدم.اگه بخوای تا ابد ادامه میدیم.
ببخش که گاهی از روی خود بینی دنبال چاره و راه حلی ام که تو رو پیدا کنم...بچگانه س میدونم خخخخ
ببخش که اینو میگم...هرچند میدونم که تو نه موندی و نه من ولی برای ما شدن مشتاقم.
دیگه حرکتی نمیکنم دیگه ترسی ندارم ...چون دیدم ما در مداری مثل حلقه پیش میریم و این حلقه اونقدر ضخیم و سفته که نمیزاره احساسات جاری بشن.
حلقه ای که فرشته مرگ هر بار اونو خورد میکنه و درد فراق رو بیشتر میکنه...
تا میایم دوباره جستجو کنیم باز حلقه ای از دلتنگی ساخته میشه و ما رو مثل یک مدار فریب میده ببخش نمیدونستم.
اگه راه بریم راه پایانی نداره.اگه بمونیم ایستادن ابدیه...
ای کاش میشد خودمونو در هم حس کنیم..یعنی بیاد میاوردیم که...
۲ موافق
1399/04/24 - 03:58