دل به او دادم که با جانش نگهداری کند
مرهم زخمم شود، جان مرا یاری کند
از همه عُشاق عالم ،چشم من او را گرفت
جای دل جان دادمش تا بلکه غمخواری کند
با خیال وصل او ، نامش شده ورد لبم
در هوایش تب کنم ، شاید پرستاری کند
روز و شب در فکر من رویای او می پرورد
چشم من جز او، از عالم حسِ بیزاری کند
لحظه ای از یاد او ،غافل نمی گردد دلم
بی هوایش جان من، احساس بیماری کند
دین و دنیایم شده چشمان رنگ قهوه اش
کاش دستان خدا، بر حال ما کاری کند...
روز خوبی داشته باشین
باشهه
قببول لاقل اینجوری بهم نمیگی رفتارت بد بوود
یعنی جواب بدم
کامنت میزنم ناارحت میشی میگی رفتارت بد بوود
پاک میکنم قهرر میکنی
من چیکار کنم خووب
حالا چرا حذف کردید
نخواستم عصبانیتون بیشتر بشه
همین