aliaga
گاهی نه گریه آرامت می کند و نه خنده
نه فریاد آرامت می کند و نه سکوت
آنجاست که با چشمانی خیس رو به آسمان میکنی و میگویی : من فقط تورو دارم !
❤
مغزم، مغزم درد میکند از حرف زدن! چقدر
حرف زدهام، چقدر در ذهنم حرف زدهام!
خروارخروار حرف با لحن و حالتهای
متفاوت، مغایر، متضاد گفتهام و شنیدهام.
خاموش شده و باز برافروختهام؛ پرخاش
کرده و باز خوددار شدهام؛ خشم گرفتهام
لحظاتی بعد احساس کردهام چشمانم داغ
شدهاند و دارند گر میگیرند؛ مثل وقتی ك
انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند 💙🗝
wolf
همه چیز
بن بست است …
و راه گریزی هم نیست !!
aliaga
مرا بازیچـه خود ساخت چـون موسا که دریا را
فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسا را
نسیم مست وقتی بوی گل میداد حس کردم
کـــه این دیوانــه پرپر میکند یک روز گـــلها را
خیانت قصهی تلخی است اما از که مینالم؟
خودم پــــرورده بودم در حــواریــون یهــــودا را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست
چـــه آســــان ننگ میخوانند نیرنگ زلیخــــا را
کسی را تاب دیدار سرِ زلف پریشان نیست
چـــرا آشفته میخواهی خدایــا خاطر ما را
نمیدانم چـــه افسونی گریبانگیر مجنون است
که وحشی میکند چشمانشآهوهای صحرا را
چه خواهد کردبا ما عشق؟پرسیدیم و خندیدی
فقــــط با پاسخت پیچیـدهتر کــــردی معمــــا را
فاضل نظری
اونی ک خوابه رو میشه بیدار کرد ولی اونی ک خودب خوابی زده هرگز نمیشه......
....
من دیر رفتم دخترای محل رو همه مخ زده بودن ب من چیزی نرسید