یافتن پست: #فریاد

حسین
حسین
مردها….
گاهی همه ی عشقشان در نگاهشان خلاصه می‌شود
بگذار مطمئن باشد که می‌فهمی…
گاهی زبانش نمی‌چرخد به گفتنِ “دوستت دارم”
اما تا دلت بخواهد شوقِ بودنش فریاد می‌زند…
و عاشقانه‌ای برایِ لحظه‌هایت می‌شود
ناگهان سکوت می‌کند میانِ هیاهویِ حرفهایتان!! دستش را محکم بگیر و بگو:

“من هم دوستت دارم”

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

شخصی تنها کفشی را که داشت برای تعمیر نزد پینه دوز برد...
از آنجا که پینه دوز در صدد تعطیل کردن دکانش بود، به او گفت: فردا برای تحویل کفش‌هایت بیا...
با ناراحتی گفت: اما من کفش دیگری ندارم که تا فردا بپوشم.!
پینه دوز شانه بالا انداخت و گفت:
به من ربطی ندارد، اما می توانم یک جفت
کفش مستعمل تا فردا به تو قرض بدهم.
فریاد کشید: چی؟!
تو از من می خواهی کفشی را بپوشم که قبلا پای کس دیگری بوده؟!
پینه دوز با خونسردی جواب داد:
حمل افکار و باورهای دیگران تو را ناراحت نمی‌کند، ولی پوشیدن یک جفت کفش دیگری تو را می‌آزارد؟!!

"داشتن ذهن پاک، نعمتی است بس بزرگ..."

مآه
مآه
باز هم خداروشکر💙

مآه
مآه


donya
donya 👩‍👧‍👦
جشن ازدواج خارجیها

دعوت شدگان : 60 نفر
حاضران : 50 نفر
کودکان : 2 کودک نشسته روی صندلی
کادوها : 50 کادو🎁
اشیاء مفقود شده : 0
آسيب ديده ها :0
تعداد عکسهای گرفته شده از عروس👰 : 22 عکس
مدت رقص : 45 دقيقه

نظرات بعد از جشن :
چه عروسی باشکوه و چه زوج زیبایی 🥰



جشن ازدواج ایرانیا

دعوت شدگان : 400 نفر
حاضران : 950 نفر
کودکان : 130 کودک در حال دویدن و بازی کردن
کادوها : 30 بسته لیوان و پتو 📦

اشیاء مفقود شده : شارژر - کیف پول مشکی زرق و برقی- یک صندل پای راست👡

آسیب دیده ها : چندین پیچ خوردگی مچ پا🦶در اثر رقصیدن

تعداد عکسهای گرفته شده از عروس 👰 : ۲۳ میلیون عکس

مدت رقص : 6 ساعت با کل کشیدن و جیغ و فریاد

نظرات بعد از جشن :
عروس نسبت به دوماد بزرگ نشون میداد ...
دوماد از عروس خوشگلتر بود ...
عروس از داماد سَرتر بود ...
دماغ عروس چه بزرگه ...
لباس عروس قدیمی بود ...
شامشون خوب نبود ...
دیدی سرویس عروسو؟ فکر کنم بدل بود 🤦‍♀
کیکشون خیلی خشک بود🎂

و همچنان نظرات و انتقادات تا دو ماه از تاریخ جشن ادامه خواهد داشت ...😅
و در آخر خوشبخت بشن الهی🤗😂

(◍•ᴗ•◍)
(◍•ᴗ•◍)
💢

روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود، ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت. از شدت درد فریادی زد و سوزن را چند متر دورتر پرت کرد.
مردی حکیم که از آن مسیر عبور می‌کرد، ماجرا را دید سوزن را آورد به کفاش تحویل داد و شعری را زمزمه کرد:
درختی که پیوسته بارش خوری
تحمل کن ‌آنگه که خارش خوری
حکیم به کفاش گفت:این سوزن منبع درآمد توست. این همه از آن فایده حاصل کردی یک روز که از آن دردی برایت آمد آن را دور می‌اندازی! 

اگر از کسی رنجیدیم، خوبی‌هایی که از جانب آن شخص به ما رسیده را به یاد آوریم. آن وقت ضمن اینکه نمک‌نشناس نبوده‌ایم تحمل آن رنج نیز آسان‌تر می‌شود.

مآه
مآه
خسته‌ بود
اَما در چشم‌‌‌ هایش‌ اُمید فریاد میزد🌱

هلیا
هلیا
صدای غمم را چگونه فریاد بزنم

🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪🕪

🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤🎤

🎧🎧🎧🎧🎧🎧🎧🎧🎧🎧

محسن
محسن
یه قانونی هم هست که میگه:
هرچی کمتر محبت کنی
بیشتر دوست دارن...
روزگارای قدیم مثل حالا درد نبود
قدیما یادش بخیر این همه نامرد نبود
قدیما گرمی. بازار دلا. گنج نبود
ساحل محبت زندگیمون رنج نبود
قدیما خدا میدونه که چقدر سادگی بود
قسم نان و نمک آخر مردانگی بود
قدیما محبتو. معرفتش. مقدسه
ولی حالا چی بگم که آخرای نفسه
هرکی فکر خودشه نه یاورو .دادرسی
هرچی فریاد کنی. به انتها. نمیرسی

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد...
نه میتوان فریاد زد...
برای بعضی دردها فقط میتوان...
نگاه کرد...
لبخند زد...
وبی صدا....
شکست....

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
پیشانی ات را
به پیشانی ام بچسبان
و در چشم هایم خیره شو
خسته ام از سکوت
این بار می خواهم
دوست داشتن را
روی لب هایت فریاد بکشم...

fatme
fatme

گاهی باید از یاد برد و رفت از یاد
گاهی سکوتت بهتره از بغض و فریاد
گاهی شرایط طوریه درمونده میشی
گاهی دلت هیچی به جز رفتن نمیخواد

رها
رها
داد درویشی از ره تمهید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت از دوزخ ای نکو کردار
قدری آتش بروی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عقد گوهر ز درج راز آورد
گفت در دوزخ آنچه گردیدم
درکات جحیم را دیدم
آتش هیزم و ذغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچکس آتشی نمی‌افروخت
ز آتش خویش هر کسی می‌سوخت..

"صغیر اصفهانی" اولین باره اسم شاعرشو می‌شنوم.. چند سال پیش این شعر رو توی یکی از آلبومهای پرواز همای گوش دادم و چقد برام دلنشین بود :x

صفحات: 4 5 6 7 8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو