photo9842108454.jpg photo9381789884.jpg photo9357646321.jpg photo9310078834.jpg
محسن
محسن
اگر فکر می کنید
بهای رسیدن به هدفتان
گران است
صبرکنید، تا صورتحساب تلاش نکردن
خود را ببینید ...

محسن
محسن
*بهترین صدقه*🍃🌷
آن است که "دانشی بیاموزید"
و به "دیگری آموزش دهید"...

*بهترین صدقه*
آن است که میان
دو نفر را "اصلاح کنیم"...

*بهترین صدقه*
"نگهداری زبان"
از "زشتی هاست"...

*بهترین صدقه*
"زبان شفاعت" برای
"آزادی اسیر" است...🍃🌷

محسن
محسن
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا

آن جام جان‌افزای را برریز بر جان ساقیا


مولانا✨

محسن
محسن
رویی که نخواستم که بیند همه‌کس
الا شب و روز پیش من باشد و بس

پیوست به دیگران و از من ببرید
یارب تو به فریاد من مسکین رس


سعدی🌱

محسن
محسن
در نبندیم به نور، ⛅️
در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم 🦋
رو به این پنجره، باشوق سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است...

محسن
محسن
از دریچه‌های روشن صبح عبور کن
چشم‌ها را باز کن
و سلام کن به آغازی دوباره
از جا برخیز و غفلت را
به دست‌های باد بسپار
برخیز و به صبح سلام کن...

سلام صبحتون بخیر 🌺

محسن
محسن

رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِكَ
وَلَا تُخْزِنَا يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ ۗ
إِنَّكَ لَا تُخْلِفُ ٱلْمِيعَادَ

پروردگارا،
ما را از آنچه به زبان رسولان خود وعده دادی نصیب فرما
و ما را در روز قیامت محروم مگردان،
که تو هرگز در وعده تخلّف نمی‌ورزی.

سوره‌آل عمران,
آیه ۱۹۴

محسن
محسن
🔹امیرالمؤمنین علی عليه السلام:
كسى كه دنيا با آرزوهاى محال بفريبدش و با اميدهاى دروغين گولش زند، برايش كورى و كوردلى بر جاى گذارد و از آخرت جدايش سازد و در هلاكت‌گاه‌ها فرودش آرد.

غررالحكم حدیث ۳۵۳۲

محسن
محسن
آن دوره که سقف خانه ها چوبی بود دلها همه غرق شادی و خوبی بود حالا که نمای خانه ها سنگ شده دلها همه با نما همآهنگ شده

محسن
محسن
.

محسن
محسن
تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ شرم دارد که چرا همی‌شکفتم


🪐

محسن
محسن
همه خوردند و بخفتند و تهی گشت وطن

وقت آن شد که درآییم خرامان به چمن


✨مولانا✨

محسن
محسن
مردی از راه فروش روغن ثروتی کلان اندوخته بود
و به خاطر حرصی که داشت همیشه به غلام خود می‌گفت در وقت خرید روغن، هر دو انگشت سبابه را به دور پیمانه بگذارد تا روغن بیشتری برداشته شود و برعکس در وقت فروختن، آن دو انگشت را درون پیمانه بگذارد تا روغن کمتری داده شود.
هر چه غلام او را از این کار بر حذر می‌داشت مرد توجه نمی‌شد
تا این که روزی هزار خیک روغن خرید و برای فروش آنها را بار کشتی کرد تا در شهر دیگری بفروشد.
وقتی کشتی به میان دریا رسید، دریا توفانی شد.
ناخدا فرمان داد تمام بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود
و مسافران از خطر غرق شدن رهایی یابند.
آن مرد از ترس جان، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می‌انداخت.
در این حال غلام گفت: «ارباب انگشت انگشت مَبَر..تا خیک خیک نریزی..!!»

محسن
محسن
مادر بود و خانه گرم بود و غذایمان انگار از بهشت آمده بود...♥️

محسن
محسن
به جاى آنكه بگردى و ببينى
چه چيز افسرده ات مى كند،
بدنبال موهبتهاى زندگى‌ات،
جهت شكرگزارى باش...
خدايا شكرت كه يك روز ديگر
فرصت زندگى، لبخند،
نگاه كردن و صحبت كردن دارم...

صبحتون بخیر🍮 🍂

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو