یافتن پست: #عمیق

حیران
حیران
زندگی ارزش مردن داره؟

fatme
fatme
سخته ولی میگذره اینم

fatme
fatme
ناگفته هایی هستند که همیشه معلق می مانند ناگفته هایی که در ما دفن می شوند در جایی دور و گنگ،ناگفته هایی که هربار به خاطراتمان بر میگردیم آهی عمیق می کشیم و فکر میکنیم چقدر سبک تر می شدیم اگر می توانستیم درمورد آن ها حرف میزدیم..

سارا
سارا
آدمِ امن زندگی می‌دونی یعنی چی؟ یعنی اشتباهاتت رو پیشش اعتراف کنی و اون جای سرزنش دنبال راه حل باشه! از ضعف‌ها و مشکلات خانواده‌ت بهش بگی و اون نگاهش بهت تغییر نکنه. احساس نکنه بیشتر از تو میفهمه و نظرتو سبُک بشمره. تعصبش جلوتر از عقل و منطقش نباشه؛ توی بحث و گفتگو درد‌دل‌هایی که باهاش کردی رونزنه توی صورتت.از رویاهات بگی و مسخره‌ت نکنه! کنکاش نکنه توی اتفاقات زندگیت و اجازه بده اگه راحت بودی بهش بگی. با یه کار اشتباه قضاوتت نکنه. اگه لازم بود نظر بده بهت اما عقیده‌ش رو تحمیل نکنه. بتونی محبت و ابرازعلاقه کنی بهش و نگران ازچشم افتادن نباشی. می‌دونی چرا عمیقاً احساس تنهایی می‌کنیم؟ چون تعداد آدمای امنِ‌زندگی‌مون به صفر میل میکنه!

fatme
fatme
جواب بعضی حرفا فقط یه نفسِ عمیقه

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
به قلعه‌ی روان دیگران نفوذ می‌کنی ولی گاهی حریف خانه‌ی چوبی خودت نمی‌شوی! فانوس به دست، در سیاهی وجود دیگران می‌گردی و وقتی نوبت خودت هست، فانوسی نیست؛ ای فاتح قلعه‌های بلند و ای کاوش‌گر چاه‌های عمیق و ای غواص مرداب‌های کثیف...


: چه پشتوانه‌ای زیباتر از رنج‌هایمان.؟ چه تکیه گاهی محکم تر از اراده خودمان؟






هادی
هادی
منی که کل عمرمو پی کسی نرفتم و پی کسی نیومدم
پشت سر قطار تو مث یه پستچی خیس فقط رکاب میزدم
شب بلند بدرقه شب همیشه رو سیاه شبی عمیق مثل آه
خودم سقوط کردمو رسوندمت رسوندمت رسوندمت به پرتگاه
هزار سال دیگه ام غمت تموم باغچه رو یه شوره زار میکنه
برو فقط نگاه کن با خنده و با صورتم زمان چیکار میکنه

اگه هنوز تو خلوتت یادی ازم نمیکنی یعنی که کم گذاشتم
مرور کن مرور کن منو به خاطرت بیار با خنده ای داشتم
هزار سال دیگه ام غمت تموم باغچه رو یه شوره زار میکنه
برو فقط نگاه کن با خنده و با صورتم زمان چیکار میکنه




▪️
▪️
بعد مدت ها نگاه توی آیینه انداختم و ترسیدم از چیزی که دیدم
چقدر من عوض شده بودم
چقدر من تغییر کرده بودم
چقدر من ترسناک شدم
چقدر نگاهم عوض شده بود
اون نگاه یه هیولا بود که داشت با نفرت توی آیینه نگاه می‌کرد
اون نگاه یه شیطان کینه ای بود که میخواست خون همه انسانها رو بریزه
حس میکنم دیگه آدم نیستم
حس میکنم تبدیل به یه حیوون وحشی شدم که همیشه تنها شکار می‌کنه و پرسه میزنه توی جنگل
دیگه اون دلسوز لعنتی نیستم
دیگه هرکی بهم حمله کنه جوری نابودش میکنم که انگار نه انگار از قبل وجود داشته...

گلاره خانوم
گلاره خانوم
باید جای من باشی تا بفهمی

وقتی باران می ‌بارد

تنهایی پشت یک پنجره

چقدر عمیق می ‌شود!

▪️
▪️
از تو توقع نداشتم
غمگین‌ترین جمله‌ی دنیاست.
یعنی ببین!
تو تنها کسی بودی که عمیقا باورت داشتم.
تو دیگه نباید این حس رو خراب میکردی …

fatme
fatme
داریخماخ ینی چی؟

صفحات: 9 10 11 12 13

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو