یافتن پست: #افسوس

مهاجر
مهاجر
محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاری‌ست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداری‌ست

فدای سرخی لب‌هایت هرآنچه خون جگر خوردم
دلِ شکسته‌ی عاشق را چه احتیاج به دلداری‌ست

کسی حقیقت‌مستی را نشان نداد به ما، افسوس!
شراب‌خوردن ما بی‌هم فقط فرار ز هُشیاری‌ست

ز دل‌بریدن و دل‌بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو می‌بینم نه‌اشتیاق نه‌بیزاری‌ست

چو کوه دید غرض دریاست؛ به رود اجازه رفتن داد
ز دوست دست‌کشیدن گاه غرور نیست، فداکاری‌ست



Saleh
Saleh
میدونی رفیق
زمان میگذره و ما پیر و پیرتر میشیم
فک کنم افسوسی از این بزرگتر توو زندگی وجود نداشته باشه که
این فرصت و با محبت کنار کسایی که دوسشون داریم نگذرونیم...

جانم❤
جانم❤
شبی دور از تو اما با تو تا صبح
در آن دورانِ شیرین ره سپردم
تو را با خود به آنجاها که یک عمر
غمت جانِ مرا می برد بردم
هزاران بار دستت را به گرمی
به روی سینه ی تنگم فشردم
وفاهای تورا  یک یک ستودم
خطاهای تورا ده ده شمردم
زحد بگذشت چون خودکامگی هات
صفای خویش را افسوس خوردم
به چشم خویشتن دیدی در این عشق
تو در من زیستی من در تو مُردم
-فریدون مشیری

aliaga
aliaga
چو لعل شکرینت بوسه بخشد مذاق جان من ز او پر شکر باد مرا از توست هر دم تازه عشقی تو را هر ساعتی حسنی دگر باد و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس ز حقه دهنش چون شکر فرو ریزد من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم بس آب روی که با خاک ره برآمیزد فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد{-180-}{-180-}

Shahan
Shahan
جنگ اصلا چیز خوبی نیست
در جنگ فقط بیگناه کشته میشه
فقط مردم عادی

طهورا
طهورا
بوی عطر کرم قدیمی
با بوی عطر عطر قدیمی
یه عالمه خاطره که نمیدونی بگی خوشحالم که یادم اومد یا افسوس بخوری چقدر گذشته سخت بهت گذرونده ....
جالب بود

مهاجر
مهاجر
من گرفتارهمین فصل خزانم
که رهایی نتوانم،
دردمن دردفراقی است که افتاده به جانم
تودرآن گوشه ی دنیا،
من در این سوی جهانم،
من گرفتار همین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
من در این گوشه ی دنیا شده ام بند واسیر
مدتی هست ندیدم که تورا یک دلِ سیر
من که خوکرده به آن اشک نهانم
من گرفتارهمین فصل خزانم؛
که جدایی نتوانم،
دردلم نورامیدی است
پس ازاین غم هجران برسدیاربهاری
بزداید زدلم گردوغباری
چشم درراه همان روز وزمانم
ولی افسوس گرفتارهمین فصل خزانم؛
که رهایی نتوانم،
که جدایی نتوانم،
مهاجر همدانی

حضرت@دوست
حضرت@دوست
افسوس..بهار هیچ وقت دوست من نبود ..

لم يكن الربيع صديقي في يوم من الأيام، الخريف وحده هو الذي يشبهني.

حضرت@دوست
حضرت@دوست
افسوس-----------

الحب يرى المحبوب فريسته، ويخشى دائمًا ألا ينتزعه الآخر من قبضته، وإذا سرق يكون عداوة بينهما ويكون المحبوب أيضًا مكروهًا

Shahan
Shahan
اگه بهتون بگن تا ده روز دیگه زنده ای
و میمیری
دوست داری آخرین کاری ک تو زندگی میکنی
چیه...؟

Abolfazl
Abolfazl
کاش یکی بود تو این حالم منو بغل کنه نوازشم کنه.افسوس،دریغ از یه دوست دارم تو حال خودم میسوزم

aliaga
aliaga
سلام بر آقای لحظات عمرم
افسوس که این را دیرررررررررررررررررررررررر

فهمیدم. {-35-}{-35-}

السلام علیک یا صاحب الزمان

. یا حجة بن الحسن العسکری

، آقا محتاج دعایت هستند خلایق همه آنها که ما

می شناسیم و نمی شناسیم،

خداوند به حق حقانیتت دعای امام زمانمان را
مستجاب بگردان در زودترین زمان به خواست

حضرت حاجت روایش بگردان امین به برکت

صلوات بر محمد و آل محمد


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم-
گل--گل-

?
?
خسته نباشی سرنوشت!!!
روزها يكی پس از ديگری به پايان
می رسند…
و در پی روزها
عمر من…
خسته نباشی سرنوشت….!
می بينی؟!
دست در دستان تو
تمام راه را بيراهه رفتم
شنيدم كسی ميگفت:
چشمانت را ببند!
اعتماد كن…
ولی افسوس
به قيمت تمام روزهای رفته
چشم هایــم را بستم…
اعتماد كردم…!
بهای سنگينی داشت اعتماد !!!!!!!!!!!!!!!
هنوز درگیر زخمهایت هستم………

حضرت@دوست
حضرت@دوست
افسوس ندیدی....

أنت لم ترَ ، روحي لا تصبر على الحزن

حضرت@دوست
حضرت@دوست
این روز ها برای تو می نویسم.
افسوس نمی خونید

خلق الله العالم وخلقني ودعا لي خليفته. لبناء عالمي ، خلقك في ذلك الوقت لتكون معي في بناء وإنشاء عالمي.
ثم خلق زهرة لزيادة الحب. وأصبحت الزهرة ذريعة لخلق هذا العالم من أجلي

صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو