یافتن پست: #افسوس

حضرت@دوست
حضرت@دوست

تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در آغوش تو
ای افسوس!

mohamad
mohamad
‏و من برا چشمانم دیدنت را بعد از هر پلکی آرزو میکنم.

عمه خانم
عمه خانم
خیلی عجیبه
آدمیزاد اتفاق هایی که با گریه پشت سر گذاشته رو بعداً با خنده تعریف میکنه...


حضرت@دوست
حضرت@دوست
آفتاب عشق

دل راه اشک گرم به مژگان تر گرفت

افسوس کاین گره سر راه گهر گرفت

ترنم بانو♥️
ترنم بانو♥️
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت
عاشقش باشی و افسوس گرفتار خودت

به خدا درد کمی نیست که با پای خودت
بدنت را بکشانی به سر دار خودت

کاروان رد بشود ، قصه به آخر برسد
بشوی گوشه ای از چاه خریدار خودت

درد یعنی لحظاتی به دلت پشت کنی
بشوی شاعر و یک عمر بدهکار خودت

درد یعنی که نماندن به صلاحش باشد
بگذاری برود ! آه ... به اصرار خودت

بگذاری برود در پی خوشبختی خود
و تو لذت ببری از غم و آزار خودت

درد یعنی بروی ، دردسرش کم بشود
بشوی عابر آواره ی افکار خودت

اینکه سهم تو نشد درد کمی نیست ولی
درد یعنی بزنی دست به انکار خودت ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بــاد خــزان وزیــده درنــوبهار افسوس
من چــون کویــر تشنه بــاران من نیامد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
چه نویسم که قلم شرم کند از دل ریش ام

بنویسم ولی افسوس نخوانی که نخوانی!

حضرت@دوست
حضرت@دوست
بــاد خــزان وزیــده درنــوبهار افسوس
من چــون کویــر تشنه بــاران من نیامد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
کافر عشق


زلف‌آشفته و خِوی‌کرده و خندان‌لب و مست
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

نرگسش عربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین
گفت ای عاشق دیرینهٔ من خوابت هست؟

عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

آن چه او ریخت به پیمانهٔ ما نوشیدیم
اگر از خَمر بهشت است وگر بادهٔ مست
[لینک]

حضرت@دوست
حضرت@دوست
افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در اینه ات دید و ندانست کجایی


ممد آقا ✅
ممد آقا ✅
افسوس ، که بی فایده فرسوده شدیم ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
افسوس بر آن چشم که با پرتو صد شمع
در اینه ات دید و ندانست کجایی


صفحات: 3 4 5 6 7

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو