چو لعل شکرینت بوسه بخشد مذاق جان من ز او پر شکر باد مرا از توست هر دم تازه عشقی تو را هر ساعتی حسنی دگر باد و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس ز حقه دهنش چون شکر فرو ریزد من آن فریب که در نرگس تو میبینم بس آب روی که با خاک ره برآمیزد فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد