یافتن پست: #افسوس

حضرت@دوست
حضرت@دوست

کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا
که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا

ساقی‌امشب‌چه‌جنون ریخت‌به‌پیمانهٔ هوش
که شکستم به دل از قلقل مینا، مینا

محو اوگشتم و رازم به ملاء توفان‌کرد
هست حیرانی عاشق لب‌گویا،‌گویا

داغ معماری اشکم‌که به یک لغزیدن
عافنذر آوارگی شوق هوایت دارم

مشت خاکی‌که دهد طرح به‌صحرا، صحرا

دل آشفتهٔ ما را سر مویی دریاب
ای سرموی توسرکوب ختنها تنها

دور انسان به میان دو قدح مشترک است
تا چه اقبال‌کند جام لدن یا دنیا

تا تقاضا به میان آمده‌، مطلب رفته‌ست
نیست غیر ازکف افسوس طلبها، لبها

بیدل این نقد به تاراج غم نسیه مده
کار امروزکن امروز، ز فردا، فردایتها شد ازین آبله برپا، برپا


دانلود موزیک



wolf
wolf
@Elahe عشقت پایدار همدمم...:قلب
اونقد عشق بورز ک بعدن افسوس نخوری ک کم گذاشتی ....:قلب

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
(:


شــادی
شــادی
{-40-} آخه به نگاررش دو روز فرجه میدن؟؟؟{-70-}

wolf
wolf
شیر ، بیمار شده بود و قدرتِ چندانی برایش نمانده بود .
لاشخورها ، شیر را کشتند و یکی از خودشان را حاکمِ جنگل کردند .
لاشخورِ ارشد ، از شوقِ قدرتی باد آورده ، در پوست خود نمی گنجید !
خبر آوردند که سیلِ بزرگ ، تا نزدیکیِ جنگل رسیده ، حیوانات از ترسِ جانشان به خروش آمدند و از حاکم ، چاره خواستند .
لاشخورِ خودخواه ، چون خیالش به بال هایِ خود جمع بود ، در کمالِ آرامش فریاد زد ؛
" هراسی نیست ... ایستاده می مانیم و مقابله می کنیم ؛ هیچ سیل و باد و طوفانی نمی تواند جنگلی که من حاکمش باشم را ویران کند ... "
افسوس که حیوانات ، نه بالی داشتند برایِ فرار ،
و نه جسارتی برایِ سر پیچی !


هادی
هادی

هرچند که هرگز نرسیدم به وصالت
عمری که حرام تو شده ای عشق حلالت

طاووسی و حسنت قفس پر زدن توست
ای مرغ گرفتار چه سود است پرو بالت

زیبایی امروز تو گنجی ابدی نیست
بیچاره تو ودلخوشی رو به زوالت

مانند اناری که سر از شاخه بخشکد
افسوس که هرگز نرسیدی به کمالت
....
....
پرسیدی ام از عشق و جوابی نشنیدی
بشنو که سزاوار سکوت است سوالت

یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل
این بار اگر اصرار کنی وای به حالت

حضرت@دوست
حضرت@دوست

تمام عمر دنبال تو بودم

ترانه ها برای توسرودم
ولی افسوس ندانستی توهرگز
که من بودم به گیتی یانبودم

wolf
wolf
بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت

سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت



عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی

دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت



گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟

سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت



گفتمت میل سفر دارم تو گفتی صبر کن

خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت



می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را

صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت



می هراسم از نگاه خیره تو سمت در

رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت



با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای

می روم دیگر نمی خواهم مدارا کردنت





مرجان علیشاهی

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
دلم برایِ خنده هایِ بی ریایم ...
برایِ دلخوشیِ ساده ی آن روزهایم تنگ شده ...
پدربزرگم رفت ... مادربزرگم رفت ...
و آن دورهمی هایِ جانانه ؛
به خاطرات پیوست ...
روزهایِ خوب بر نمی گردند ،
افسوس ...
ما برایِ بزرگ شدنمان ؛
بهایِ سنگینی پرداختیم ... : (



wolf
wolf
افسوس که در دست تو آیینه جادوست
زیبایی و بی رحم چو دیوی که پری روست

در تیررس چشمی و حاجت به کمان نیست
مقصود تماشای خرامیدن آهوست

زیبایی دنیا دل ما را نفریبد
در جام طلا زهر منوشان به من ای دوست

از عمر گران کاست و جز رنج نیفزود
این منطق دنیاست، زیان فلسفه ی اوست

بر سر در بازارچه ی عمر نوشتند
اینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست


فاضل‌نظری

0
0
“در زندگي زخمهايي هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته مي خورد و مي تراشد.
اين دردها را نمي شود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باورنكردني را جزو اتفاقات و پيش امدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي مي كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخراميز تلقي كنند.
زيرا بشر هنوز چاره و دوائي برايش پبدا نكرده و تنها داروي فراموشي توسط شراب و خواب مصنوعي به وسيله ي افيون و مواد مخدره است ولي افسوس كه تاثير اين گونه داروها موقت است و پس از مدتي به جاي تسكين بر شدت درد مي افزايند... ”

― صادق هدايت

حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا تقاضا به میان آمده‌، مطلب رفته‌ست

نیست غیر ازکف افسوس طلبها، لبها

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
-چه کنم با غم خویش؟
گه گهی بغض دلم میترکد
دل تنگم ز عطش میسوزد؛

شانه ای میخواهم؛
که گذارم سر خود بر رویش...

و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم،
ولی افسوس که نیست...



حضرت@دوست
حضرت@دوست
مشتاق رفتنم…که ز ماندن, دلم شکست !!!
افسوس… سد خاطره ها بسته راه را!!
شب تون خوش


دانلود موزیک



سکوت شب
سکوت شب
بیشترین افسوس زندگی ام را زمانی خوردم
که فهمیدم آدما خیلیا را دوست دارند
اما فقط عاشق یک نفر میشوند
تو برای من همان یک نفر بودی…
و من برای تو یکی از خیلی ها …

صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو