سکوت شب
تنهایی که در درون مان داشتیم
آن قدر بزرگ شده است
که نمی دانیم دوست داشتن را انتظار می کشیم
یا انتظار کشیدن را دوست می داریم
سکوت شب
نه کسی منتظر است،
نه کسی چشم به راه
نه خیال گذر از کوچه ما دارد ماه
بین عاشق شدن و مرگ
مگر فرقی هست؟
وقتی از عشق نصیبی نبری
غیر از آه...
• فریدون مشیری
سکوت شب
سخت ترین دو راهی دنیا جایی است که آدمی که قبلا همه چیزت بوده بازگردد به خرابههای جامانده از تو...
آنجاست که تو میمانی و تشویش این که بگویی بی تو زیبا زندگی میکنم؟
یا اشک هایت را آزاد بذاری برای باریدن تا بگویی یک لحظه نبودنت بدون یاد بودنهایت نگذشت؟
میمانی بین دوراهیای که تظاهر به قدرت کنی یا اعتراف به مُردن؟
اما من میدانم کدام راه پیش میگیرم...
روزها دنبال پاسخی در مقابل زمانی که میپرسی "بی من چگونه گذشت" میگشتم
و امروز میدانم که...
من بی تو قدرتمندترین آدمی هستم که از درون مُرده بود!
• هلیا عزیزی
سکوت شب
شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت
ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت
چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار
من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت
در دو چال گونه ات دنیای من جا میشود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت
گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان
تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت
گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم
ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت
مثل باران می زنی بر پنجره تا میرسی
سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت
خسته ای میدانم اما ساعتی بیدار باش
شاعر چشمت بمانم شاهد خندیدنت
سکوت شب
فانوس آسمانی و من هم ستارهوار
چشمک به سوی زورق مهتاب میزنم
رفت آن شبی که اشک مرا خواب میربود
«امشب به سیل اشک ره خواب میزنم»
بین هجوم اینهمه تصویر رنگ رنگ
تنها نگاه توست که در قاب میزنم
سکوت شب
آن کس که تو را دارد
از عیش چه کم دارد
وان کس که تو را بیند
ای ماه! چه غم دارد ...
سکوت شب
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین...
هر که بگویدت که شب صبح امید چون شود
زلف ز روی همچو مه دورنما که همچنین...
هر که بپرسدت که چون مهر طلوع میکند
جام صبوح خورده از خانه برآ که همچنین...
سکوت شب
چون خورشید باش!!!
نور افشانی کن...
حتی اگر...
هیچکس سپاسگزارت نبود!...
سکوت شب
پیش از اون که چشم هامو باز کنم خورشید طلوع کرده بود
پیش از اون که نفس بکشم هوا منو در آغوش گرفته بود
پیش از اون که تشنه بشم رود ها جاری شده بودن و پیش از اون که گرسنه بشم طعم های مختلف همه جا یافت می شد .
دنیا آماده شده بود پیش از اون که به دنیا بیام
و آیا من سپاس گذار بودم ؟؟!!
سکوت شب
همه چیز در زندگی گذرا و موقتی است.
هروقت باران بیاید ، بالاخره بند خواهد آمد .
هروقت ضربه میخورید، بالاخره خوب میشوید. بعد از تاریکی همیشه روشنایی ست.
هر روز صبح طلوع خورشید میخواهد همین را بگوید اما شما یادتان میرود و درعوض فکر میکنید که شب همیشه باقی میماند.
اما اینطور نیست. هیچچیز همیشگی نیست.
پس اگر اوضاع زندگی خوب است از آن لذت ببرید چون همیشگی نیست.
اگر اوضاع بد است، نگران نباشید چون این شرایط هم همیشه نمیماند.
فقط به این دلیل که دراین لحظه زندگیتان سخت شده به این معنی نیست که نمیتوانید بخندید.
فقط به این دلیل که چیزی اذیتتان میکند به این معنی نیست که نمیتوانید لبخند بزنید.
هر لحظه برای شما شروعی تازه و پایانی تازه است.
هر لحظه فرصت جدیدی به شما داده میشود.
فقط باید از این فرصت بهترین استفاده را بکنید...
لبخند
تذهیب زندگیست ...
سکوت شب
فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد؛
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع میکند...!!!
نیستی؟؟؟
کجایی؟
هستم ولی کم