💢
#هر_شب_یک_حکایت
مادر پيري از فرزند راهزنش خواست تا براي اون كنفي از راه حلال به دست بياورد.
پسر براي انجام خواسته مادر يه روز جلوي مسافري رو گرفت و دستارش رو قاپيد و گفت: اين رو بر من حلال كن
مرد قبول نكرد
جوان راهزن چوب دستيشو در آورد. به جون مرد افتاد، هرچي اون بي چاره فرياد ميزد حلال كردم دست بردار نبود
جوون راهزن دستار رو پيش مادرش برد و وقتي مادرش از حلال بودن اون پرسيد جوون گفت: اون قدر زدمش تا حلال حلالش رفت به آسمون!
ریشه ضرب المثل حلال حلالش به آسمون رفت از اینجاست
جااالب بوووود