اینو هیچ کی ازم نشنیده و هیچ جا نگفتم
چون اونموقع در قران باز کردیم
امد بود ای مریم از اینجا خارج شو و با احدی حرف نزن
ایام عرفه بود دانشجویی رفتیم کربلا
شانسی یه دختر معصومه نامی از خود تهران صندلیمون جفت هم شد و تمام راه رو رفیق شدیم
دختری چادری با اصالت و مومن
شب عرفه شد و ما تمام خطرات رو به جان خریده بودیم شب عرفه زیر قبه امام حسین باشیم
یکی از وقت هایی که زیارت امام حسین تاکید شده بود همین عرفه س
من کلا به خاطر کم خونی خستگی و خواب دارم ولی اون شب به شدت خوابم می اومد با دوستم گفتم من میرم اون پایین سرداب ابوالفضل چون کولر روشن بود و خلوت اونم گفت ولی من باید برم زیارت چون همه نیتمون برا این شب بوده
من که به خودم نمی تونستم غلبه کنم گفتم لایکلف الله تو برو
من رفتم سرداب
و پنج ده دقیقه گذشت معصومه برگشت گفتم چیشد
گفت اینقد خواب خواب کردی بیا منم نمی تونم برم زیارت شدیدا خوابم میاد
پاشو بریم خوابگاه
شوک بدی بود موندیم بریم یا بمونیم
گفتم ببین بزار قران باز کنم هرچی امد همون می کنیم
ایاتی که امده بود خلاصه اش این بود مریم از این مکان مقدس خارج شو و در مورد این ...
۷ موافق
1402/05/11 - 17:02
چی شد؟
و در مورد این اتفاق با احدی صحبت نکن
ما دیگه حس رانده شده از حرم داشتیم و با قاطعیت بلند شدیم برگردیم خوابگاه
کفش داری که رسیدیم کفشامون بگیریم
ولوله ای بود
جمعیتی دور زن میانسالی گرفته بودن حالش بد بود
خانم ایرانی بود از درود لرستان همسفراش رفته بودن داخل ایشون مشکل قلبی داشت و به امید شفا اومده بود گویا حالش به خاطر ازدحام جمعیت بد میشه و خادمین نمیزارن بره داخل
ما رفتیم باهاش حرف زدیم
اب بهش دادیم داروش خورد
همراهس پسر نوجوونی بود که نمیدونستیم چطور پیداش کنیم از سمت اقایون رفته بود
از طرفی مادرای ایرانی رو که دیدید واویلا لراشون دیگه بدتر یه دنده
میگفت الا بلا من اومدم زیر قبه دعا کنم دکتر نمیرم باید برم تو
به طرز وحشتناکی زار میزد ، جگرت پاره میشد
معصومه قد بلند تنومند بود گفت زهرا بسم الله ببریمش داخل
من از جلو مراقب بودم کسی بهش نخوره و رو برو خانم و پشت به حرم بودم بادش میزدم و عقب عقب راه باز می کردم و استرسی بود که نکنه جونش دربره رنگش مثل کچ و به سختی نفس می کشید
معصومه از پشت حریم و فاصله میزاشت تا به خانم فشار نیاد هرچی به حرم ارباب نزدیکتر میشدیم خانم حالش بهتر شد
و ما که به خاطر جمعیت کلا قصد نزدیکی به حرم امام حسین نداشتیم
و میخواستیم اطراف حرم شب زنده داری کنیم
دستمون به ضریح هم رسید و زیر قبه هم دعا کردیم
خواب هم پرید
خواب مامور ما بود از سرداب بزنیم بیرون با هم تا اون خانم دستش بضریح برسه
حسین جانم ابروی دوعالم
گ
چ جالب!
ولی یکی از رفیقام ک خیییییلی مومن و اهل نماز و ایناس.. برا ازدواجش استخاره قرآنی توی حرم امام رضا گرف و ب یکی با سنجیدن همه چی جواب مثبت داد... بعد از عقد فهمید ک طرف همش پنهون کاری میکرد و بیماری روانی داره، کتکش میزد در حد مرگ... الانم در حال طلاقن
ماهم استخاره نکردیم از یه طرف زورمون به خواب نمیرسید
از طرف دیگه اونموقع داعش تو عراق بود و به فلاکت تونستیم رصایت سرپرست بگیریم بیایم و الان توان زیارت و بیداری نداشتیم
حس ترد شدگی و بی لیاقتی بود و می دونستیم این خواب دیگه عادی نیست
و همینطوری گفتیم اگر ایا عذاب اومد یعنی برید
ایه رحمت اومد پس سعی بکنیم بمونیم
ولی صریحا تکلیف اومد که خارج شید
یه مراجعه له رونپزشک هم لازمیم
خیلی جالب بود تجربه تون فیض بردیم
هعی
ان شاالله خدا براش حبران کنه
معصومه رو بیار
فقط معصومه رو دیدی
کار خاصی نکردی خوابت میومد زیارت نکردی
کار امام حسین رو گفتم بچه
اشاره ای تو متن نکردی ادامه و اصل کاری تو کامنت بود؟
گمونم سال دیگه هم معصومه جون رفت کربلا چون این سری رفیق نیمه راه و بی بخار به تورش خورد حساب نبود
ولی اون دفعه دانشجویی اومد
امیرکبیر بود یا شریف یادم نی کدومش دقیقا
ژالب بود
گمونم کامنت اول رو نخونده
قچنگ بود
دیگه بقیه ش خوندن نداشته