#بی مقدمه
دیشب کم خوابیدم
امروز هم روز پر استرسی داشتم
از دانشگاه برگشتم جون نداشتم به زور نمازمم خوندم
ولی باید بر می گشتم خونه ،تا بتونم فردا سر وقت اداره باشم
بین درد و خستگی و اداره مونده بودم
کمی دردم کمتر شد به فلاکت پاشدم ،هرچند شب شد و الان رسیدم خونه
و می بینم در حیاط باز نه رو هم ها باز باز
اخه صاحبخونه اینقد بی مبالات
اون ترسی که تا رفتم انباری دشویی و حموم چک کردم نکنه کسی قایم شده باشه
خوب شد اومدم
نمی دونم
مام یه شب تا صبو درو باز گذاشه بودیم
خودتون تو خونه بودید؟
هاع تخد خابیده بودیم
اومدم جوری باز بود گفتم حتما کسی توئه و منتطر یه خونه غارت شده بودم
ولی کنتور اب اونا حیاط من کلید داره که مامور اب گازی اومد بیاد نگاه کنه
کلید در پدیرایی هم برداشت
یه بار لومدم متوجه شدم اومده سر زده رفتم ثفل عوض کردم .و خوب شد عوض کردم
شوورم یبار کلید رو پشت در گذاشت و رف بیرون :/چهار واحدی بود و تازه رفته بودیم اون شهر و اون شهرک بعدا فهمیدم طبقه بالاییمون هم ساقی مواد مخدر بوده :/
تازه تا مدت ها استرس داشتم ک نکنه یکی کلید رو برداشته و از روش کلید زده باشه رفتیم توپی قفل رو عوض کردیم :/
صبح زمستون نرده پا میشه بره نون بگیره در میزاره رو هم تا مثلا خانمی خوابش بهم نخوره
یه دیوونه هم داریم ذوقعلی از اونحا رد میشه سردشه میره تو
و وسط پذیرایی هم که رختخواب پهن از خدا خواسته میرا زیر پتو
زن فکر می کنه شوهرش
بهش میزنه میگه قرار بود نون بگیری ها
دوقعلی هم خواب بوده داد می کشه
زن همونجا زهره ترک شد و سکته کرد
دوقعلی هم یه شب بازداشت کردن
کفته بود من بی گناهم اون منو ترسوند از خواب بیدارم کرد
دوقعلی هم سر این بازداشت شد
شوهر مقصر خریت کرده
ذوقعلی عقل داشت که کارای بدتر می کرد
فقط رفت زیر پتو خوابید
کسی خوب بد تشخیص نده تکلیفی نداره
همه جا قانون اینه
ایبابا...