صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل
ای بسا دُر که به نوکِ مژهات باید سُفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت
در گلستانِ ارم دوش چو از لطف هوا
زلفِ سنبل به نسیمِ سحری میآشفت
گفتم ای مَسنَدِ جم، جامِ جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت
اشکِ حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوزِ غمِ عشق نیارَست نهفت...
❤️حافظ❤️
۱۱ موافق
1402/02/09 - 00:23
یه ذره شو خواندم قشنگ بود
همه شو بخون، لذتشو ببر
الان تمومش کردم شعراشون اسم نداره تو کتاب فارسی براشون اسم میذاشت عادت کردیم
براشون اسم انتخاب کنم؟!
اینا گلچینی از بهترین و قشنگ ترین اشعار مورد علاقه مه.. سعی میکنم شبی یه دونه ش رو پست کنم ک بمونن برا یوقتایی ک ذلم میگیره بیام و بخونمشون.. میذارم ک شمام بخونید و لذت ببرید
تو اشعار پدرامم بذاری ما لذت میبریم
بسیارعالی 👌🌺
خیلی وقته دیگه شعر در نَوَکنه