دلم میخواست
امشب همینجا
در همین خانه که رهایم کردی
می نشستی
مانند گذشته مادرم میشدی
برایم لالایی میخواندی و انگشانت در موج موهایم پیاده روی میکرد
هر از چند گاهی با انگشتانت اشک هایم را پاک میکردی
دلم میخواست اینجا بودی
امشب دوباره نبودنت را تجربه کردم
بعد از چهار سال دوباره به این خانه آمدم
برخیز
مهمان داری
امشب تنها توشه باقی مانده من از این جهان هستی به نزدت آمد...
برخیز عطر گل یاسمن من
دلم میخواست امروز بجای شنیدن عطر تو از مزارت
در آغوشم استشمام میکردم...
دوباره شهر بوی غم گرفت
دوباره کسی را از دست دادم
یادت می آید...
گفته بودی که روزی برای دخترمان از عطر گل های شقایق میگویی...
گفته بودی هیچ گاه نمیشود که مرا تنها بگذاری
و امشب چهار سال است تنها در این دنیا از شهری به شهر دیگر میروم...
دلم میخواست امشب بودی...
خانه سراغت را میگیرد...
۴ موافق
1400/11/01 - 23:32
فراق تو و دایی جان برای من سنگین ترین فراق دنیاست...
کاش بشود زودتر به آغوشت بیایم
عطر کوچه باغ های یاسمن...
🖤
خدا رحمت کنه غم آخرتون باشه🙁
ممنونم
همچنین 🖤