#زلف-جانان
کند گل میخ دیوار غنا خورشید عالی را
بنازم دستگاه رفعت عیش خیالی را
چه دلهای پریشان جمع می سازد به نور خود
دلا از زلف جانان یاد گیر آشفته حالی را
به هفتم آسمان افتاده شور از نالهٔ زارم
ز من ای بلبل شوریده بشنو زار نالی را
به یاد شام وصل دلبر نازک مزاج خود
چه شرین می پزم هرشب پلوهای خیالی را