جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
LOEY♡
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
چای را توي استکان بلوری میخورد.
میگفت شماها قدر چای تازه دم را نمیدانيد و رنگش را پشت اين فنجان های سفالی و چينی قايم میكنيد. چای را خودش دم میكرد، خودش میريخت و خودش روی ميز میگذاشت. میگفت چای بايد به اندازه دم بکشد ؛ نه آنقدر كمرنگ كه مزه آب زيپو بدهد و نه آنقدر پررنگ كه دهان از خوردنش گس شود. میگفت چاي بايد لب دوز و لب سوز باشد و لبريز و مادرجون هيچ وقت با اين آخري كنار نمیآمد. هربار آقاجون استکانهای لبريز را جلوی مهمانها میگذاشت، مادرجون اخمهايش ميرفت توی هم. میگفت آنقدر استکانها را پر میكنی كه با يك اشاره سرريز میشود و لکهاش روی ميزها میماند.
مهمانها كه میرفتند با دستمال ميافتاد به جان ميزها و آقاجون براي بار هزارم قول میداد دیگر نعلبكی يادش نرود. باز هم يادش میرفت و باز هم رد استکانها روی تن چوب باقی میماند.
آقاجون كه رفت، قوری و سماور از انحصار درآمد و فنجانهای چينی با نعلبكیهای دور طلايی بين مهمانها دست به دست شد. ديگر هيچ چای ای لبريز نشد و هيچكس رنگ چای را از پشت فنجانها نديد.
روزي كه پارچههای سياه از روی ميزها كنار رفت، سطح چوب، پر از لکههای ته استکان بود؛ پر از یادگارهای آقاجون. ایستادیم و نگاهشان کردیم. هیچ کس حرفی نزد،
جز مادرجون که با حسرت گفت:
«چه خوب که همیشه نعلبکی یادت میرفت.»
#مرجان_فاطمی
^_^ گریه نکن
باش پس...
مرسی^^
وع...:/
چیه؟
اینا...^^
دوسشون دارم^_^
من نع... :/