این بار زنده میخواهمت
نه در رویا نه در مجاز
این که خسته بیایی
بنشینی در برابرم در این کافه پیر
نه لبخند بزنی آن گونه که در رویاست
و نه نگاه عاشقانه بدوزی در نگاهم
صندلیات را عوض کنی
در کنارم بنشینی
سر خستهات را روی شانهام بگذاری
و به جای دوستت دارم بگویی:
گم کردهام تو را، کجایی؟
گم کرده ام ترا کوجایی؟!!!!!!!!!
س........ی
جااااااان ؟؟
میگم س....ی
من که نمی فهمم
واقعا نمیفهمییییییییییی
نه به جونه زینب
هوووووووووووف
میگم سربازییییییییییییی
هاااااااااا
مرررررررررررررررررررررگ
خو یادم رفته بود