aliaga
همین حالا اگر بنشینیم کنار هم
و ده سال پیش زندگی مان را ورق بزنیم؛
به خیلی از نگرانی هایمان میخندیم
بیا قرارمان این باشد به هیچ چیز
بیش از حد بها ندهیم
زندگی ساده تر از اینهاست ...
aliaga
با هر چه نشینی و با هر چه باشی
خوی او گیری!
-شمس تبریزی
Niaz
اهل ایرانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم
سر سوزن ذوقی ...
جآنم❤
شُکر شاعر شدم و گوشهنشینی بلدم ...
aliaga
روزی از عارفی سؤال شد: چرا ما امام زمان را نمیبینیم؟
♦️عارف فرمود: لطفا برگردید و پشت به من بنشینید.
آیا الان میتوانید مرا ببینید؟
♦️شاگرد عرض کرد خیر، چون پشت من به شماست.
♦️عارف فرمود: حالا متوجه شدید ؟!
چون شما پشتتان به امام زمان است،
با گناه کردنها و نافرمانیها به امام زمان پشت کردهایم و
در عین حال تقاضای دیدار امام زمان را داریم.أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج
جآنم❤
دلم یک آدمِ غریبهی امن و آرام میخواهد،
وَ پذیرنده، و شنونده، و پناه دهنده...
کسی که قضاوتم نکند و فقط گوش کند. کنجکاو نشود، بیشتر نپرسد، سرزنش نکند، دلیل نخواهد.
دلم نگاهی بیگانه اما گرم میخواهد
یک دوستیِ عمیق ولی کوتاه
یک همنشینیِ سالم اما بدون ادامه.
یک نفر که انگار مرا از جنگل سرد و تاریکی که در آن گم شدهام نجات بدهد، به کلبهی دنج و گرم خودش ببرد، برایم چای بریزد و بیآنکه بپرسد چرا و از کجا میآیم، مقابلم بنشیند، حرفهای مرا بشنود و شانههای مرا برای تسکین بفِشارد و حالم که خوب شد، نپرسد کجا؟ فقط راه خیابان را نشانم بدهد، در آغوشم بگیرد و برایم آرزوهای خوب کند و از او که دور شدم، احساس کنم خدا را در کالبد یک انسان ملاقات کردهام که اینقدر آرامم...
g.h.o.l.a.m.a.l.i
های بادنگون های گوش کن پی تنم
لامروت سرت واگردن منم
دک بزن ای خونه زلمت خراب
می کجا میخی بری پی ای شتاب
می نمی شناسی منم ای بی وفا
شاید از ما رفته یادت نا نها
هم منم که پی تو بیدم مث ککا
روز وشو از تو نویمیدم جدا
هم منم که ای نبیدت در حضور
تکه میرفت از گلیم دومن و زور
هر زمانی سفرمون ویمی دراز
صدر مجلس می نشندیمت و ناز
پشت پا ای میزن وت اغنیا
می گرفتیمت بغل ما بی ریا
ای نمیخواسن تنه بعضی پشیز
باز بیدی پیش ما خیلی عزیز
تا تو ارزون بیدی و کم مشتری
غصه از ما دیر بی مهنت بری
می چتو یک دفعه واویدی گرون
ری زمین بیدی و رفتی آسمون
می چه واوی کین چنین واویدیه
پی بزرگون هم نشین واویدیه
روغنی میخوام بدونم یا پنیر
یا برنج صادراتی ای فقیر
ای کلوکت از تنت واوو جدا
می بخوالت پسه ای یا لوبیا
ریت و الانت سیاه تر بو هنی
می تنم مرغی که پی ما دشمنی
او کسی که مرغ سه نومت نها
تعنه بی راسی نگیرش ری سیاه
الغرض ای قاتغ نون فقیر
ایقه سی طالو خوته بالا نگیر
تو غلامی جون مو شاهی نکن
هم سری پی مرغ و پی ماهی نکن
ای دراری پر بری تا ور فلک
ای بادنگون هم نشینی پی للک
راست گفت شاعر که ای روزی گدا
هادی
دقت کنید با کیا همکلامید!
دقت کنید با کیا هم نشینید!
aliaga
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را
به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان بادپیما را
جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را