یافتن پست: #نشینی

wolf
wolf
بیاین مشاعره کنیم:دی
ممنون اینقد توجه میکنین:خسته:جارو

یاسر
یاسر
همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت
اما همگى جایزالخطا

محمدحسن اسايش
محمدحسن اسايش
سلام نواهای زیر که توسط زنان روستای کوچ در مجالس عزا ی زنانه خوانده می شود و تعدادی از این نواها گاهی در پشت کار قالیبافی ویا در هنگام دروی گندم ویا در شبهای زمستان در مراسم آتشانی به عنوان فراقی در دوری از مسافر به غربت رفته ویا سربازی که درشهری دور سربازاست ئغریب است و یا در دوری از یار ئدوست وخواهر وبرادر و-که از هم جدا شده اند- به عنوان فراق خوانده می شود وبیانگر درد وفراق وجدایی است واما برگردیم به مجلس نواخوانی زنانه :

بصد خواری بزرگ کردم درختی که درسایه ش نشینم گاه ووقتی سمال آمد درخت ازریشه برکند بسوزد این چنین طالع و بدختی.

2-ای چرخ فلک چرا چنینم کردی ؟ برسنگ زدی ونگین نگینم کردی

دراول عمر خود ندیدم خوبی در آخر عمر گوشه نشینم کردی.

3-غربت خراب ومو خراب غربت مو(من) گوشه نشین آفتاب غربت

شاالله که نیایه آب از غربت تا مو نکشم جور وجفا ازغربت .

4- در غریبی ناله کردم ، هیچ کس یادم نکرد در قفس جان دادم وصیاد ، آزادم نکرد

همتی می خواستم ازگردش چرخ فلک چرخ بی همت خرابم کرد وآزادم نکرد.

5-آنجا که غریب ناله ی زار کند

حضرت@دوست
حضرت@دوست

نباید آدمی را به گوشه وادار کند ،

این باید توان انسان ،
به سوی آرمان های را داشته باشد .

ali
ali
از شهيدبابايى پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ گفت: به نگهبانى دل مشغوليم که غيرازخدا كسی وارد نشود. نگهبان دلت باش

wolf
wolf
بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها

مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها



خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند

در سکوت ما ، صدا می آید از دیوار ها



هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی

حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها



دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون

"دوستت دارم" شده قربانی تکرار ها



خنده های زورکی را خوب یادم داده ای

مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها !



گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟!

بغض کردم...خود خوری کردم... نگفتم بارها...





سید تقی سیدی

سکوت شب
سکوت شب
هر کس دنیا را
از زاویه دید خود قضاوت می‌کند.
گاهی بهتر است
جای خود را برای‌ بهتر دیدن
عوض کنید.

هیچ وقت در زندگی‌تان
به خاطر احساس ترس عقب ننشینید.

همهٔ ما بارها
این جمله را شنیده‌ایم که
«بدترین اتفاقی که
ممکن است بیافتد چیست؟
مثلاً اینکه بمیرید؟»

اما مرگ بدترین اتفاقی که
ممکن است برای‌تان رخ دهد نیست!»

بدترین اتفاق در زندگی
این است که اجازه دهید
در عین زنده بودن،
از درون بمیرید.

سید ایلیا
سید ایلیا
حیوانان مسخ شده کدامند: در دیدگاه:

LOEY♡
LOEY♡
باید به فکر تنهایی خودم باشم
دست خودم را می‌گیرم و
از خانه بیرون می‌زنیم
در پارک
به جز درخت
هیچ‌کس نیست
روی تمام نیمکت‌های خالی می‌نشینیم
تا پارک
از تنهایی رنج نبرد
دلم گرفته
یاد تنهایی اتاق خودمان می‌افتم
و از خودم خواهش می‌کنم
به خانه باز گردد و
چقدر جانکاه است با خودت همراه باشی در همه جا و هیچ جا. ...

wolf
wolf
وقت وداع دیده به رویش دچارتر

من بی قرار بودم و او بی قرارتر



نام تو را اگر به کوه کنده ام خطاست

عشقی و بر کتیبه ی دل ماندگارتر



هر سو که گم شدند تو را یافتند و باز

از بی شمار گمشدگان بی شمارتر



عمری مرا هوای غمت پرورانده است

پروردگارتر شو... پروردگارتر



بر من خیالت از همه سو راه بسته است

دل بسته ام به پر زدنی بی حصارتر



هر چند همنشینی ما آب و آتش است

ای کاش می نشست کمی در کنارتر



مهدی مظاهری

wolf
wolf
یک دقیقه زل زدن در چشم زیبایِ تو چند ؟
افتخارِ دیدن روی فریبایِ تو چند ؟
.
حال چون آرامشت سهم کسی غیرِ من است
هم نشینی با فراق وحشت افزای تو چند ؟
.
در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است
گوشه یِ پرتِ جنوبِ شهرِ دنیای تو چند ؟
.
بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران
حسرتِ آغوش گرم و ماهِ سیمای تو چند؟
.
ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من
عشق بازی در خیالت با تمنای تو چند؟
.
مِهر در کانون گرم خانواده سهم تو
شب نشینی در تگرگِ سختِ سرمای تو چند ؟
.
خنده در مهتاب و نور ماه ارزانی تو
گریه در یک گوشه با حس تماشای تو چند؟
.
زیرکی در عاشقی را من نخواهم خواستن
کند ذهنی در جواب یک معمای تو چند ؟
.
نازنین ، خوش قد و بالا ، مهربانی مال تو
یک نگاهِ مهربان بر قد و بالای تو چند ؟
.
قدرت من در خرید "دوستت دارم " کم است
طعنه های سرد و نفرین های دعوای تو چند؟
.
جشن در ویلایِ ساحل آنقدر جذاب نیست
مرگ در دلتنگیِ غمگین دریایِ تو چند ؟


جواد مـزنـگــی{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}{-118-}

wolf
wolf
راهی به خدا دارد خلوتـگه تنـهایی

آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیی

هر جا که سری بردم در پــرده تو را دیدم

تو پرده نشینی و من هـرزه ی هر جایی

wolf
wolf
مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده

شده‌ام بی‌رمق و غم‌زده و تا خورده



اخم کن، زخم بزن، تلخ بگو، سر بشکن

قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده



ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند؟

بس که آب و نمک از سفره‌ی دریا خورده



عشق، داغ است و دوای تن سرد من و تو

دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟



برسانید به یوسف که سرافراز شدی

هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده



برسانید از او صرف نظر خواهم کرد

نرساند اگر از آن لب حلوا خورده ..





ناصر حامدی

حلما
حلما
انسان آهسته آهسته عقب نشینی میکند،
هیچکس یکباره معتاد نمی شود،
یکباره سقوط نمی کند،
یکباره وا نمی دهد،
یکباره خسته نمیشود،
رنگ عوض نمیکند،
تبدیل نمیشود و ازدست نمی رود،
زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه میکند؛
قدم اول را اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم
شک نکن که قدم های بعدی را شتابان برخواهیم داشت.

ᴍᴀʜɪ
ᴍᴀʜɪ
گاهی اوقات لازم است گوشه ی دنجی
بروی و با خودت خلوت کنی .جایی به
دور از شلوغیِ آدم ها بنشینی و ببینی
با خودت و زندگی ات ، چند چندی ؟!
لابلایِ شلوغی و همهمه ی این روزها ؛
نشستن در سکوت و تنهایی ؛
بدجور می چسبد !:خسته



صفحات: 11 12 13 14 15

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو