#حق
اگر در دل کسی جایی نداری ، فرش زیر پایش هم نباش....
جایی که بودن و نبودنت هیچ فرقی نداره، نبودنت رو انتخاب کن اینگونه به خودت احترام گذاشتی ...
محبوب همه باش ، معشوق یکی
مهرت را به همه هدیه کن ، عشقت را به یکی
با هر رفتنی اشک نریز و با هر آمدنی لبخند نزن
شاید آنکه رفته بازگردد و آنکه آمده برود
آنقدر محکم و مقتدر باش که با اینمحبت ها و مهر ها زمینگیر نشوی ...
لازم است گاهی در زندگی ، بعضی ادمهارو کم کنی تا خودتو پیدا کنی ...
بعضی ادمارو باید دوست داشت
اما بعضی از آدمارو فقط باید داشت
مولانا میگه.....
حکایت عاشقی که از داروغه به باغی گریخت و معشوق را آنجا یافت
جوانی عاشق زنی شد؛ اما هر بار که عاشق نامه میفرستاد،خدمتکار زن در نامه دست می برد و نمی گذاشت که پیام عاشقانه به طور کامل به معشوق برسد.
چندین سال در این فراق گذشت.
تا این که داروغه عاشق را در شب می بیند و به تصور این که دزد هست او را دنبال می کند .
عاشق به باغی پناه میآورد.
ناگهان معشوق را آنجا می بیند که فانوسی در دست دارد و به دنبال انگشتر گمشده خود می گردد.
عاشق از فرط خوشحالی وصال غیر منتظره ،به خداوند می گوید خدایا این داروغه را رحمت کن....
جوان در باغ میل معشوق در دلش شدید می شود و می خواهد او را در آغوش گیرد اما معشوق مانع می شود.عاشق سوال می کند چرا؟؟!!اینجا کسی جز نسیم که می وزد نیست.
معشوق می گوید:
نسیم را می بینی اما خالق نسیم را نمی بینی؟؟!!
عاشق می گوید گرچه من گستاخی کردم اما در عشق خود صادقم.
معشوق جواب می دهد که تو عاشق نیستی ،تو مرا نمی خواهی بلکه هوسهای خود را می خواهی.از این رو در این چند سال جواب نامه هایت را نمی دادم.
هنوز مقام عاشق حقیقی را کسب نکرده ای.
عاااااا ، در این خصوص نظری ندارم
می دونستم
لااااااااااایک
ممنونم