درد دوری......
این شعر بسیار زیبا و کوتاه نماد عاشقی است که در حالت انتظار و درد است. داستان غمگین و تاثیرگذار عاشقی که از درد دوری چشم به در دوخته است و هر لحظه منتظر است تا معشوق خود را در میانه در ببیند. این انتظار به حدی طولانی می شود که دریچه هم با عاشق همدردی می کند و در کنار عاشق آه می کشد. در پایان این داستان غمگین مشخص می شود که عاشق بدون نتیجه منتظر مانده است و تمام عمر و جوانی اش را در انتظار وصال کسی گذرانده است که هرگز نخواهد آمد. در پایان امید عاشق نا امید می شود و ناگهان پیر می شود.
شعر نشسته ام به در نگاه می کنم
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه میرسی
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی و دیر شد
نیامدی و …
دیر شد …
به نظررم من هیچووووقت نیااااد بهتره
نظر شما محترم. 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 دختر ها این روز ها چقدر خشن شدند
الااااان کجااااا خشن هستم
هیچ
بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااشع