مهاجر
دل نبستی بر من اما دل شکستی لااقل
با دلم گفتم خدا را شکر، هستی لااقل
بعد عمری می نخوردن حرمت پرهیز را
کاش با پیمانه ی من می شکستی لااقل
گفته بودم هیچکس عاشقتر از من نیست، هست
با یکی عاشقتر از من می نشستی لااقل
خودپرستی بدتر از شرک است اما باز شکر
آنکه را من می پرستم می پرستی لااقل
مست اهل رازداری نیست پس خاموش باش
یادی از عشقم مکن حالا که مستی لااقل
...
ما آدم ها خوب بلدیم بعد از شنیدن داستان زندگی دیگران در دلمان بگوییم اگر من بودم هرگز این کار را نمیکردم. اما بی برو برگرد روزی خواهد رسید که آن هرگزِ با اطمینان ما را وسط همان داستان پرت میکند و مشغولِ همان عملِ نکوهش شده. کاش میدانستیم قصههای زندگی تکراریاند، فقط جای شخصیتها عوض میشوند، همدیگر را "قضاوت" نکنیم.
•پریسا زابلیپور•
خانم میم ۵۳ تومن خریده، بهت انداختن بیچاره
بابا باهمین قیمتم بهمون بندازن بازم می ارزه
اگر کسی به این درجه از فرهیختگی و سواد و فرهنگ مطالعه برسه که روی کتاب باارزش قیمت نباید گذاشت(منظورم از نگاه خواننده است، نه فروشنده),اونوقت میشه گفت طرف وااااااقعا متعالیه...
ولی ما چاره ای جز پرداخت یک هزینه ای برای دریافت کتاب نداریم و چه بهتر با یک قیمت ناچیزی به این کتاب باارزش دست پیدا کنیم
من کتاب مینویسم ب خدا اگه نخرین ازم من میدونم و شما