یافتن پست: #رهی

Ali_Feyzollahi
Ali_Feyzollahi
به حرف دوستان از دست من، دامن مکش هر چند
به ساحل گفته‌اند از صحبت دریا بپرهیزد
{-176-}

حضرت@دوست
حضرت@دوست
:
صدای اذان,
خونه سوت و کور,
خاطره های پرهیاهو
و سفره ای خالی از حضور ..........
بعضی چیزا فقط یه بار تکرار میشن ؛ قدرشو بدونیم...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست
عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقل
عقل گرفتار عشق صبر زبون هواست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
شیرمردی بدم دلم چه دونست
اجل قصدم کره و شیر ژیونست
ز موشیر ژیان پرهیز می‌کرد
تنم وا مرگ جنگیدن ندونست

حضرت@دوست
حضرت@دوست
از چه با من نشوی یار، چه می پرهیزی؟ … یار شو با من بیمار، چه می پرهیزی؟
چیست مانع ز من زار، چه می پرهیزی؟
بگشا لعل شکربار، چه می پرهیزی؟

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آن‌چنان زی که بمیری، برهی
نه چنان زی که بمیری، برهند...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
آن‌چنان زی که بمیری، برهی
نه چنان زی که بمیری، برهند...

wolf
wolf
هرچه در تصویر خود بهتر نگاه انداختم
بیشتر آیینه را در اشتباه انداختم

زندگی تصویر بود، ای عمر، برگردان به من
سنگ‌ هایی را که در مرداب و ماه انداختم

عشق با من نا برادر بود، چون عاقل شدم
یوسف خود را به دست خود به چاه انداختم

تا دل پرهیزگارم را ببینم توبه ‌کار
با شعف خود را در آغوش گناه انداختم

سر برون آوردم از مرداب، رو بر آفتاب
چون حباب از شوق آزادی کلاه انداختم



حضرت@دوست
حضرت@دوست
بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح
هزار بار فزون خوانده ام دعای قدح........................

منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر
زر از برای شراب و سر از برای قدح

بزیر خون من و خون بها شراب بیار
بگیر جوهر جانم، بده بهای قدح

رسید موسم گشت چمن، بیا ساقی
که تازه شد هوس باده و هوای قدح

بیاد لعل تو تا کی لب قدح بوسم؟
خوش آنکه بوسه بر آن لب زنم بجای قدح

هلالی، از قدح می چه جای پرهیزست؟
بیا، که پیر مغان میزند صلای قدح


wolf
wolf
@hadi هادیییییییییییییییییی...15 دی تولدت بووووووووووودع...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

wolf
wolf
ما زنده‌یِ عشقیم،
نمردیم و نمیریم...!




wolf
wolf
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم
هیچ از این دشمن خون‌ریز نمی‌دانستم...

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوه پرهیز نمی‌دانستم...

گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم...

بغض را خنده مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم...

عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست
مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم...



حضرت@دوست
حضرت@دوست


دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی

به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی

ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
نه حکایتی شنیدی نه شکایتی شنودی

چمن از تو خرم ای اشک روان که جویباری
خجل از تو چشمه ای چشم رهی که زنده رودی



صفحات: 12 13 14 15 16

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو