یافتن پست: #کرشمه

Aseman
Aseman
ب گرگ گفتند:
توام مثل بقیه هر روز با یک آهو باش...
گرگ گفت:
من اگه میخواستم هر روز با یک آهو باشم...
اسمم کفتار میشد نه گرگ...

حضرت@دوست
حضرت@دوست
لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا

که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد

کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود

که عِلم بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد

چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری

قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد

ز راهِ میکده یاران عِنان بگردانید

چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد

رها
رها
سرِ من مستِ جمالت، دلِ من دامِ خیالت
گُهرِ دیده نثارِ، کفِ دریایِ تو دارد

اگرم در نگشایی، ز رهِ بام درآیم
که زهی جانِ لطیفی، که تماشایِ تو دارد

به دو صد بام برآیم، به دو صد دام درآیم
چه کنم! آهویِ جانم، سرِ صحرایِ تو دارد


مث مولانا این مدلی دلبری کنید :x

g.h.o.l.a.m.a.l.i
g.h.o.l.a.m.a.l.i
مدرسه غلط کرده...
چیست؟!!!!!



پاسخ منطقی والدین به دانش آموزان در مواجه با تقاضای پول برای مدرسه


دهه شصتی ها میدونن چی میگم....:خخخ

fatme
fatme
مَطَلَب گل از دکانی که تفنگ می‌فروشد

رها
رها
من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم

مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بی‌غَشَم

گفتی ز سِرِّ عهدِ ازل یک سخن بگو

آنگَه بگویمت که دو پیمانه دَر کَشَم

من آدمِ بهشتیَم اما در این سفر

حالی اسیرِ عشقِ جوانان مَه وَشَم

در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز

اِسْتادِه‌ام چو شمع، مَتَرسان ز آتشم

شیراز معدنِ لبِ لَعل است و کانِ حُسن

من جوهریِّ مُفلِسَم، ایرا مُشَوَّشَم

از بس که چَشمِ مست در این شهر دیده‌ام

حقّا که مِی نمی‌خورم اکنون و سَرخوشم

شهریست پُر کِرشمهٔ حوران ز شِش جهت

چیزیم نیست وَر نه خریدارِ هر شِشَم

بخت ار مدد دهد که کَشَم رَخت سویِ دوست

گیسویِ حور گَرد فشاند ز مَفْرَشَم

حافظ عروسِ طَبعِ مرا جلوه آرزوست

آیینه‌ای ندارم از آن آه می‌کشم

❤️حافظ❤️

حضرت@دوست
حضرت@دوست
پا تا به سر کرشمه و سر تا به پای ناز
زیبا شدی، ملوس شدی، خوش ادا شدی


حضرت@دوست
حضرت@دوست
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت

روزی کرشمه‌ای کن ای یار برگزیده



حضرت@دوست
حضرت@دوست
چشم غزال

هر چند ناز کردی ، نیازم زیاده شد
دردم فزود و سوز و گدازم زیاده شد

هر چند بیش کشت به ناز و کرشمه‌ام
رغبت به آن کرشمه و نازم زیاده شد

باز آمدی و شعلهٔ شوقم به جان زدی
کم گشته بود سوز تو بازم زیاده شد

درد تو کم نشد ز سفر بلکه سد الم
از رنج راه دور و درازم زیاده شد

وحشی به فکر چشم غزالی به هر غزل
انگیز طبع سحر طرازم زیاده شد


حضرت@دوست
حضرت@دوست
ترک@عشق

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی‌کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی‌کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی‌کنم

هرگز نمی‌شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی‌کنم

ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی‌کنم

این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی‌کنم

حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاک بوسی این در نمی‌کنم

حضرت@دوست
حضرت@دوست

جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال
هزار نکته در این کار و بار دلداریست

قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن کس که از هنر عاریست

بر آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواریست

سحر کرشمه چشمت به خواب می‌دیدم
زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ
که رستگاری جاوید در کم آزاریست


صفحات: 1 2 3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو