من دوستدارِ رویِ خوش و مویِ دلکَشَم
مَدهوشِ چَشمِ مست و مِیِ صافِ بیغَشَم
گفتی ز سِرِّ عهدِ ازل یک سخن بگو
آنگَه بگویمت که دو پیمانه دَر کَشَم
من آدمِ بهشتیَم اما در این سفر
حالی اسیرِ عشقِ جوانان مَه وَشَم
در عاشقی گزیر نباشد ز ساز و سوز
اِسْتادِهام چو شمع، مَتَرسان ز آتشم
شیراز معدنِ لبِ لَعل است و کانِ حُسن
من جوهریِّ مُفلِسَم، ایرا مُشَوَّشَم
از بس که چَشمِ مست در این شهر دیدهام
حقّا که مِی نمیخورم اکنون و سَرخوشم
شهریست پُر کِرشمهٔ حوران ز شِش جهت
چیزیم نیست وَر نه خریدارِ هر شِشَم
بخت ار مدد دهد که کَشَم رَخت سویِ دوست
گیسویِ حور گَرد فشاند ز مَفْرَشَم
حافظ عروسِ طَبعِ مرا جلوه آرزوست
آیینهای ندارم از آن آه میکشم
❤️حافظ❤️
۱۰ موافق
1402/01/31 - 01:27
من دوست داره دوستداشتنه توام دوستاتو بیار دوس داشته باشم گلم
باشه گلم
#پست
بسیار زیبا
وصف حال @basiji
:D
بله فهمیدم
ولی من نیستم
نه بابا کی حوصله ۴ تا زن داره
نهایتا دو تا
اون هم اگه قول بدن حوصله مو سر نبرن
نه بابا من کم توقعم
باز خدا روشکر کم توقع ای