یافتن پست: #سجاد_سامانی

مهاجر
مهاجر
خنده‌ی خشکی به لب دارم ولی بارانی‌ام
ظاهری آرام دارد باطن طوفانی‌ام

مثل شمشیر از هراسم دست‌وپا گم می‌کنند
خود ولی در دست‌های دیگران زندانی‌ام

بس که دنبال تو گشتم شهره عالم شدم
سربلندم کرده خوشبختانه سرگردانی‌ام

می‌زند لبخند بر چشمان اشک‌آلود شمع
هرکه باشد باخبر از گریه‌ی پنهانی‌ام

هیچ دانایی فریب چشم‌هایت را نخورد
عاقبت کاری به دستم می‌دهد نادانی‌ام



fatme
fatme
ماهی تنهای تنگم، کاش دست سرنوشت
برکه‌ای کوچک به من می‌داد دریا پیشکش!



EDRIS
EDRIS
نازپرورده ای و درد نمی دانی چیست
گریه ی ممتد یک مرد نمی دانی چیست

روی پوشاندی و پوشاندن این ماه تمام
آنچه با اهل زمین کرد نمی دانی چیست

در کجا علم سخن یاد گرفتی که هنوز
ظاهرا معنی «برگرد» نمی دانی چیست

شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس
آنچه غم بر سرم آورد نمی دانی چیست

گفتم از عشق تو دلخون شده ام، خندیدی
نازپرورده ای و درد نمی دانی چیست



wolf
wolf


نسبت شاعری به من دادی
کاش دشنام میفرستادی ...

عاشقم ، عاشقی که در غم عشق
لذتی یافت بهتر از شادی ...

ِمنِ تنها اسیر تنگم و تو
ماهی آبهای آزادی ...

از پری‌زادگان و سنگ‌دلان
دل ربودی و آدمیزادی ...

گرچه یادی نمیکنی از من
رفتی و تا همیشه در یادی ...

سایه‌ات را خدا نگه دارد
ای غم ای نعمت خدادادی ...

‌#سجاد_سامانی

wolf
wolf
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم
هیچ از این دشمن خون‌ریز نمی‌دانستم...

در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوه پرهیز نمی‌دانستم...

گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم...

بغض را خنده مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم...

عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست
مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم...



wolf
wolf
به رغم سر به هوا بودنم زمين‌گيرم
به سر هوای تو را دارم
از زمين سيرم!



LOEY♡
LOEY♡
چشم من چشم تو را ديد،ولي ديده نشد

من همانم كه پسنديد و پسنديده نشد


تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ

شبکه اجتماعی ساینا · طراحی توسط گروه طراحی وب ابتکارنو