یافتن پست: #مشاعره
shahin
4 ابان روزی که ایهان جون کارهای اداریشو تو عرش الهی استارت زد و براش پرونده ای تشکیل دادن که 9 ماه بعد 4 مرداد (به روایت اصلی تر 3 مرداد) پا به زمین بذاره یه مناسبت فرخنده دیگه هم داره تفلدهه پدرامهههه
مرسی که دنیا اومدی تا بهم خرده نگیرن و در معرض اتهام بی اساس قرار ندن که چرا اد لیستت همش دختره و بگم مگه توش پدرامو نمی بینید
سبکی نو و بسیار زیبا در زمینه شعر پارسی ابداع نمودم که به میمنت این روز اسمشو میذارم سبک رها
توی این سبک مصرع در شروع با اخر مصرع قبلی هم قافیه می باشد
گوش جان میسپاریم به چند بیت اغازین این غزل زیبا:
جشن میلاده پدرام
شعرام میسرایه غزل
بغل کنه رها شامی
وامی ندیم به یاس
راس میفرسته حماس
ماس بدیم به بهار
نهار ببره تو مطب
رطب سهیلا خوردن داره
داره دنیا دو فرزند قشنگ
قشنگ مثل الی و نگین
بگین مبارکه تولدتت پدی
ندی پولاتو به بورس
بورس مو زیاد داره نگین
سنگین بود قبل زایمان الی
عالی و بیست همچو استاد
مرسی که دنیا اومدی تا بهم خرده نگیرن و در معرض اتهام بی اساس قرار ندن که چرا اد لیستت همش دختره و بگم مگه توش پدرامو نمی بینید سبکی نو و بسیار زیبا در زمینه شعر پارسی ابداع نمودم که به میمنت این روز اسمشو میذارم سبک رها
توی این سبک مصرع در شروع با اخر مصرع قبلی هم قافیه می باشدگوش جان میسپاریم به چند بیت اغازین این غزل زیبا: جشن میلاده پدرام
شعرام میسرایه غزل
بغل کنه رها شامی
وامی ندیم به یاس
راس میفرسته حماس
ماس بدیم به بهار
نهار ببره تو مطب
رطب سهیلا خوردن داره
داره دنیا دو فرزند قشنگ
قشنگ مثل الی و نگین
بگین مبارکه تولدتت پدی
ندی پولاتو به بورس
بورس مو زیاد داره نگین
سنگین بود قبل زایمان الی
عالی و بیست همچو استاد
·
.gif ":یاس"){kind=icon}
...
سکوتِ فریاد
مَن دیگه پیآم نمیدم بهت . .
چون احساس میکنم مزاحمم
چون مشخصه دلت نمی‌خواد باهام حرف بزنی
چون سرد جوابمو میدی
چون میزنی تو ذوقم
چون انقدر دیر جواب میدی حسش می‌پره
چون مَن میگم اگ دلش تنگ‌شه پیآم میده
چون مَن دیگه خسته شدم انقدر پیله کردم رو تو چون کاش می‌فهمیدی اینارو ، کاش.
چون احساس میکنم مزاحمم
چون مشخصه دلت نمی‌خواد باهام حرف بزنی
چون سرد جوابمو میدی
چون میزنی تو ذوقم
چون انقدر دیر جواب میدی حسش می‌پره
چون مَن میگم اگ دلش تنگ‌شه پیآم میده
چون مَن دیگه خسته شدم انقدر پیله کردم رو تو چون کاش می‌فهمیدی اینارو ، کاش.
رها
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم
پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم
منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟
چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟
دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟
❤️حافظ❤️
همچُنان چشمِ گشاد از کَرَمَش می‌دارم
به طَرَب حمل مَکُن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون می‌دهد از رخسارم
پردهٔ مطربم از دست برون خواهد برد
آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم
پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نَگْذارم
منم آن شاعرِ ساحر که به افسونِ سخن
از نِیِ کِلک، همه قند و شِکَر می‌بارم
دیدهٔ بخت به افسانهٔ او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کُنَد بیدارم؟
چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم؟
دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بُوَد بازارم؟
❤️حافظ❤️
.gif ":درس"){kind=icon}
ترنم بانو♥️
خسته بودم از حرفاشون هندزفری رو گذاشتم توی گوشم و پشت میز کنار پنجره نشستم چشمامو بستم و تصور کردم یه یقه اسکی قهوه ای پوشیدم و بخار لیوان چایی از لیوان بالا میره و منم لای کتاب رو باز میکنم و مشغول خوندنش میشم به این فکر میکنم که همه چی خوب پیش .....نمیره خوب پیش نمیره هیچوقت خوب پیش نمیرفت
حتی وقتی چشمامو میبندم موقع نفس کشیدن احساس میکنم دارم آتیش قورت میدمو موقع فکر کردن صداهاشون توی ذهنمه که برام تصمیم گرفتن و گفتن و گفتن و گفتن و هیچوقت کسی حال منو نپرسید...
این حال. که میگم حال نیستا منظورم اینه که یکی باید اون وسطا پیدا میشد که بهم بگه تا اینجا اومدی کم نیاوردی؟؟؟ بعد من خودمو بندازم تو بغلش و گریه کنم و نترسم که منو بغل نمیگیره از اینکه میخواد آخرش چی بشه نترسم .وسط لحظه هایی که با ذوق منتظرم از جیبش آبنبات چوبی در بیا ره برام نخوابونه تو گوشم بابت کارایی که هیچوقت نکردم.نگران نباشم وقتی باهاش شوخی میکنم جدی بگیره وقتی جدی میگم شوخی بگیره...
دلم میخواد بوی یاس بیاد و و همه چی شبیه بابونههای نارنجی باشه...دلم میخواد غافلگیر بشم و از خوشی گریم بگیره.... دیدگاه....
حتی وقتی چشمامو میبندم موقع نفس کشیدن احساس میکنم دارم آتیش قورت میدمو موقع فکر کردن صداهاشون توی ذهنمه که برام تصمیم گرفتن و گفتن و گفتن و گفتن و هیچوقت کسی حال منو نپرسید...
این حال. که میگم حال نیستا منظورم اینه که یکی باید اون وسطا پیدا میشد که بهم بگه تا اینجا اومدی کم نیاوردی؟؟؟ بعد من خودمو بندازم تو بغلش و گریه کنم و نترسم که منو بغل نمیگیره از اینکه میخواد آخرش چی بشه نترسم .وسط لحظه هایی که با ذوق منتظرم از جیبش آبنبات چوبی در بیا ره برام نخوابونه تو گوشم بابت کارایی که هیچوقت نکردم.نگران نباشم وقتی باهاش شوخی میکنم جدی بگیره وقتی جدی میگم شوخی بگیره...
دلم میخواد بوی یاس بیاد و و همه چی شبیه بابونههای نارنجی باشه...دلم میخواد غافلگیر بشم و از خوشی گریم بگیره.... دیدگاه....
چون یاد تو می آرم خود هیچ نمی مانم.....
گر عهد کنی عهد تورا من بشکستم
با سه چهار دافه جدید عهد ببستم
برعهده عهدت عاهدی عهدی ک عهدم
عهد دانه عهده عاهدانم ای عاهد
@acet
بیت دوم رو معنیش رو بگو
چه انتظارایی داری از من😂 من فقط شعرای با مضمون عهد نگه داری و وفاداری معنی میکنم اصلا😩😁
امتظارم دور از دسترس نی باید معنیشو بگیپست ادبیِ اینجا رو به هم نریزیم حالا، بعدا معنی و تفسیرشو اختصاصا تو یه پست جدید میگم براتون 😁