مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی؟
که فرشته ره ندارد، به مقام آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی، به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی، که بجز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است، مکان
#آدمیت
طیَران مرغ دیدی؟ تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی، َطیَران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم، بیان آدمیت
#سعدی
تو مپندار كه خاموشي من
هست برهان فراموشي من
نرگس طلبد شیوه چشم تو زهی چشم مسکین خبرش از سر و در دیده حیا نیست
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي، من به خدا رسيده ام
و شام بهتیرین گذینه شعر بفرماید
نوش جان سید
لذت بردیم ممنون از همراهیت