جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
aliaga
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
آوخ که شدم هیزم و آتش گر گیتی
اندام مرا سوخت چنین ز آتش ادبار..
رک بگویم از همه رنجیده ام
از غریب و آشنا ترسیده ام
با مرام و معرفت بیگانه اند
من به هر سازی که شد رقصیده ام
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند ...
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
گفته بودی عاشق شعری و من این روزها...
مینویسم شعر و بعدش هم حسادت میکنم!
اقا سجاد مشاعره هست باحرف اخرش باید بگید
چشم
میگفت:یادت باشه شاید اینجا نباشم
ولی روحم مثل یک پروانه کنارت هست
شما بگو ادامه میدم
باید با ت بگم؟
تاریکی محض است فضای همه ابیات
پای گذر از کوچهی مهتاب ندارم
یک جرعه مرا عشق بنوشان و دگر هیچ
تا تشنه نمیرم ، هوس آب ندارم ...
میشود بهر ماهم بخندی روزگار؟! 🚶♂🥂
این شعره عمو؟
بح بح همه شاعراااا
راهِ شب را بگیر و تا انتها بیا
به یک منِ چشم انتظار که رسیدی
در آغوشش بگیر
که بی نهایت دلتنگ است...
تا عهد تو دربستم عهد همه بشکستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان
نمیشود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگونتر
امید از تو شیرینتر
نمیشود پاییز
فضای نمناک جنگلیاش
برگهای خستهی زردش
غمگینتر از نگاه تو باشد ...
نمیشود که تو باشی
و
من عاشق تو نباشم ...
ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چ گوییم؟ همینیم ک هستیم
من که رفتم بنویسید دمش گرم نبود
بنویسید صدا بود ولی نرم نبود
خانه در خاک و خدا داشت ، تماشایی بود
بنویسید دو خط مانده به تنهایی بود
بنویسید که با ماه ، کبوتر می چید
از لب زاغچه ها بوسهی باور می چید
بنویسید که با چلچله ها الفت داشت
اهل دل بود وَ با فاصله ها نسبت داشت
من فعلا رفتم ممنوت از دعوتت نفس خانوم
شب بخیر
شبتون بخیر
تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی
با غیر آشنایی با آشناغریبی؟
یه دل اینجا، یه دل اونجا، اشک حسرت توی چشمام
من عزیزم راه دوره دل من سنگ صبوره،
زندگی اینجوری خواسته سرنوشت ها جورواجوره
🙏
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست از دوست!!! بپرسید که چرا میشکند:)
دیگر تنها گریه حالم را میداند
از عشق دلتنگی هایش میماند
من ادامشو دوس دارم باهاش زندگی میکنم و همش تکرارش میکنم:)
دلم جز مهر مه رویان طریقی برمیگیرد... ز هر در میدهم پندش و لیکن در نمیگیرد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد🚶🏽♂️
دلا دیدی ک آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین/بجای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین
نصف شب بویِ تو میپیچد از آن سویِ خیال
تا دمِ صبح اگر زنده بمانم خوب است
تو را دیدم ولی دانم خیال است /ب چشمانم تو را دیدن محال است
گهی دور از تو و گاهی کنارت /نمیدانم خدایا این چه حال است
تو برای من
کمی بیشتر از ذوق ذوقه درد یک نبودنی
و کمی مهلک تر از سوختگی
به استخوان خزیده...
چه شفای خنده داری هستی تو..
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند /چون ب خلوت میروند آن کار دیگر میکنند...
عااا این خوب بود😄
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس/توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد 🚶🏽♂️
در این سرای بی کسی، کسی ب در نمیزند /ب دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند...
در جوانی حاصل عمرم به نادانی گذشت
آنچه باقی بود آن هم در پشیمانی گذشت🚶🏽♂️
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود... سرِ ما خاکِ ره پیر مغان خواهد بود..
در جوانی شمع رها کردم که جویم زندگانی را... نجستم زندگانی را که گم کردم جوانی را...
شبتون بخیر دوستان
دردیست غیر مردن کین را دوا نباشد
پس من چگونه گویم این درد را دوا کن🚶🏽♂️
نهنگی دید مرگش را ولی دل را به ساحل زد
من از پایان خود آگاهم اما دوست دارم
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با ذلت و خواری پی شبنم نمیگردم
مرا در درونت پنهان کن!
بگذار کسی که به چشمانت نگاه می کند
مرا ببیند و دور شود...
در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟
به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟
همتم بدرقه ی راه کن ای طایر قدس/که بلندست ره مقصد و من نو سفرم
ای نسیمِ سحری بندگیِ من برسان
که فراموش مکن وقتِ دعایِ سحرم
من نگویم ک مرا از قفس آزاد کنید /قفسم برده ب باغی و دلم شاد کنید
باش آزادتون نمیکنم بمونین همون جا :خخح
نمیخام بمیرم ولی حداقل یه مسافرتی چیزی دعوتم کنید و دلم شاد شه
الان شهر ما بهترین هوای کشورو داره
با آقا مرتضی و فندقی خوشگل
تشریف بیارید درخدمتیم
ی طبقه خونمون آماده پذیرایی و خالیه
بی تعارف ها
میدونم...
انشاالله ک راست و ریست شد بسلامتی... ما درخدمتیم
قربان شما، سلامت باشید
خدا نکنه ..
همچنین