بعدا میگم

الان بگو گوش میکنم....

باش

خوابت برد

خدا حافظ

نه دارم میگم:/

طولانیه خب

دوسال پیش مسابقه احکام از مدرسه (پیش دانشگاهی بود)شرکت کرده بودم .بعد دیگه مرحله استانی که رفتم گفتم از آخر اول میشم
دیگه پیشو نگرفتم

تااینکه چند ماه پیش معاونمون دیدمنو گفت بیا مدرسه لوح تقدیر فرستادن برات
منم ب کلی یادم رفت

امروز با دوشستم رفتیم مدرسه کار داشتیم بعد یه هو دوستم یادم انداخت که لوح داشتیا
منم تو دلم فکر میکردم لوح خالیه

رفتم بگیرم دیدم کارت هدیه هم هست
معاونمون گفت بذار ببینم تاریخش نگذشته که(از بس دیر رفتم)

من بیخیال اصلا کارتو نگاه نکردم.لوسایلامو دادم دست دوستم
تو دلمم میگفتم حتما ۲۰تومنه نهایتش۳۰تومن
بعدا فهمیدم دوستمم تو دلش میگفته حتما ۳۰تومنه:خندن

اومدیم بیرون مدرسه دوستم کارتو باز کرد یه هو داد زد فاااااااطمه ۷۰توووومنه،همشم میخندید
اول فک کردم مسخره میکنه بعد دیدم عععععه ۷۰تووووومنه

خلاصه یکم ذوق مرگ شدیم اون بییشتر از من ذوق میکرد



ببخشید طولانی شد

عالی بود که خخخخه

این یادم رفت بگم

دوم شدم مرحله استانی

من که فکر میکردم دهم یازدهم میشم

ببخشید سرتونو درد آوردم

درجواب :ali31

عالی بود که خخخخه

70 تومنم 70 تومنه باید به بستنی دوستتو مهمون میکردی باهاش

خوشبحالت شده پس

منم ازینا کارتا گرفتم از آقای قرائتی ولی اونا پنجاه تومنی بود ولی من سه بار اول شدم تو مسابقه اش

اگه تو استان اول شدی به مرحله های بعد هم که باید میرفتی

اها پس دوم شدی

۷۰تومن من ۷۰تومنه اونه و بر عکس
ما هر سری همدیگه رو مهمون میکنیم.امروزم بود

گمشده :
آرررره

ایووووول دخمل خودمی

دوم شدم خیلیهاین مسابقه احکام اینجوریه که هم باید تئوری امتحان بدی هم عملیمهمترینشم خوندن صحیح نماز با صدای بلنده.و چند تا چیز دیگه عملی میخوان...

خوش بحالش واسه ما هم هدیه میگرفتید خب ...

عشقم


میدونم خیلی سخته خودمم یبار رفتم

ولی یه دختری تو مدرسه امون هس لنتی چند ساله هر سال شرکت میکنه هر سالم تو استان اول میشه

فک کن ۵۰-۶۰نفر شرکت کننده(تو مقاطع مختلف که مثلا ۱۰-۱۲نفرش هم مقطعن باهات)با چند تا داور آدم نماز یادش میره

خوش بحالش

درجواب :lost

ولی یه دختری تو مدرسه امون هس لنتی چند ساله هر سال شرکت میکنه هر سالم تو استان اول میشه

اره دقیقاا


اوهوم خیلی خوشبحالش

آها یه چیزی


حالا من مرحله استانی نمیخواستم برم
بعد چیزیم نخوندم که
صبح روز مسابقه زنگ زدن منو از خواب شیرین بیدار کردن گفتن پس کجاااااااایی

بابامم سرکار بود که ببره منو منم بدو بدو زنگ زدم آژانس ...آژانس دیر که اومد هیچتو راه پنچر هم شد همونطوری پنچر پنچر به زور روند برد منو رسوند آموزش پرورش که دوستان دیگه مسابقه های دیگه داشتن کلی هم اونجا سرم غر زدن که چرا دیر اومدیبعد رفتیم مرکز استان.

یادش بخیر

نور الا نور بوده دیگه برات

آره کم مونده بود عین این فیلما از ماشین پیاده شم بقیه راهو بدوم

وا

والا