جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
aliaga
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
سلطان به وزیر گفت سه سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد ؟
سوال دوم : خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود . وزیر ، غلامی فهمیده و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم . اینکه :خدا چه میخورد ؟ چه می پوشد ؟ چه کار میکند ؟ غلام گفت : هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا…!
اما خدا چه میخورد ؟ خداغم بنده هایش رامیخورد .
اینکه چه میپوشد ؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد .
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم . فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند . وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جواب ها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی ؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد . سلطان گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده ، غلام هم لباس نوکری درآورد و به وزیر داد . بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد ؟ غلام گفت : آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند ؟ ! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند
روزگاری شاه سرزمینی از دنیا میره و پسرش جانشینش میشه. شاه جدید از وزیر پدرش خوشش نمیاد و میخواد یه جوری از شرش خلاص شه . وزیر را احضار میکنه و به اون میگه یه سوال ازتو میپرسم اگه تونستی جواب بدی به وزارت خود ادامه میدی و اگه نتونی جواب سوال را بدی باید استعفا بدی. وزیر قبول میکنه. شاه میپرسه که خدا چی میخوره چی میپوشه و الان کجاست و داره چکار میکنه؟ وزیر همه دانشمندان عصر خودش جمع میکنه وسوال با اونها در میون میزاره. یکی میگه خدا جسم نیست که چیزی بخوره یا بپوشه. یکی دیگه گفت این حرفها کفره؟ خلاصه وزیر دست از پا درازتر به دربار برمیگرده .توی مسیر دلقکی را میبینه .ودلقک جریان نارحتی وزیر را ازش مپرسه ؟ وزیر همه ماجرا رو برای دلقک تعریف میکنه .دلقک میگه این سوال که راحته . خدا غم بنده هاش میخوره .خدا گناه بنده هاش میپوشه .خدا الان توی دل بنده های خودشه. وزیر از فرط خوشحالی دیگه منتظر پاسخ چهارمی نمیشه و به حضور شاه میره و جوابها رو میده. شاه از وزیر میپرسه که چه کسی به تو جوابها رو داده وزیر میگه دلقک. دلقک را احضار میکنن شاه به دلقک دستور میده که از این پس تو وزیر من هستی. وزیر موقع رفتن به دلقک میگه نگفتی خدا چکار میکنه. دلقک در پاسخ میگه خدا یکی مثل تو رو از عرش میاره به فرش. ویکی مثل من را از فرش میبره به عرش
سلطان به وزیر گفت سه سوال میکنم فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل میشوی.
سوال اول: خدا چه میخورد ؟
سوال دوم : خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار میکند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمیدانست ناراحت بود . وزیر ، غلامی فهمیده و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان سه سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار میشوم . اینکه :خدا چه میخورد ؟ چه می پوشد ؟ چه کار میکند ؟ غلام گفت : هرسه را میدانم اما دو جواب را الان میگویم و سومی را فردا…!
اما خدا چه میخورد ؟ خداغم بنده هایش رامیخورد .
اینکه چه میپوشد ؟ خدا عیبهای بنده های خود را می پوشد .
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم . فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند . وزیر به دو سوال جواب داد ، سلطان گفت درست است ولی بگو جواب ها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی ؟ وزیرگفت این غلام من انسان فهمیده ایست جوابها را او داد . سلطان گفت پس لباس وزارت را دربیاور و به این غلام بده ، غلام هم لباس نوکری درآورد و به وزیر داد . بعد وزیر به غلام گفت جواب سوال سوم چه شد ؟ غلام گفت : آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار میکند ؟ ! خدا در یک لحظه غلام را وزیر میکند و وزیر را غلام میکند
احسنت
ولی اولیشو قبول ندارم
یه جور شرکه
کی گفته خدا عم میخوره
ان الله بدافع عن الدین امنوا
منم دیشب اینو یجا خوندم و نتونستم قبول کنم اولیرو برا همین گفتم اینجا بگم شاید بنتیجه ای برسیم
جوابا همون که تسنیم گفت
شماره کارتم که دارید 😌
جواب اول ک ایراد داره
جالب بود
خودشونم میگم ک جواب اول ایراد داره
منم اون متنو میدونستم ولی ایشون ب نکته خیلی کلیدی خاصی اشاره کردن
شما نمیخاین ب داداشتونو زنداداشتون افطاری بدین احیانن؟؟
عجباااا
روزگاری شاه سرزمینی از دنیا میره و پسرش جانشینش میشه. شاه جدید از وزیر پدرش خوشش نمیاد و میخواد یه جوری از شرش خلاص شه . وزیر را احضار میکنه و به اون میگه یه سوال ازتو میپرسم اگه تونستی جواب بدی به وزارت خود ادامه میدی و اگه نتونی جواب سوال را بدی باید استعفا بدی. وزیر قبول میکنه. شاه میپرسه که خدا چی میخوره چی میپوشه و الان کجاست و داره چکار میکنه؟ وزیر همه دانشمندان عصر خودش جمع میکنه وسوال با اونها در میون میزاره. یکی میگه خدا جسم نیست که چیزی بخوره یا بپوشه. یکی دیگه گفت این حرفها کفره؟ خلاصه وزیر دست از پا درازتر به دربار برمیگرده .توی مسیر دلقکی را میبینه .ودلقک جریان نارحتی وزیر را ازش مپرسه ؟ وزیر همه ماجرا رو برای دلقک تعریف میکنه .دلقک میگه این سوال که راحته . خدا غم بنده هاش میخوره .خدا گناه بنده هاش میپوشه .خدا الان توی دل بنده های خودشه. وزیر از فرط خوشحالی دیگه منتظر پاسخ چهارمی نمیشه و به حضور شاه میره و جوابها رو میده. شاه از وزیر میپرسه که چه کسی به تو جوابها رو داده وزیر میگه دلقک. دلقک را احضار میکنن شاه به دلقک دستور میده که از این پس تو وزیر من هستی. وزیر موقع رفتن به دلقک میگه نگفتی خدا چکار میکنه. دلقک در پاسخ میگه خدا یکی مثل تو رو از عرش میاره به فرش. ویکی مثل من را از فرش میبره به عرش
موفق باشید
صحیح
غصه خدا نه
غصه بر بنده اش
جوابم که درست بود، جایزه ش رو بدید
نکته کلیدی هم که گفتم یه جایزه دوبل داره
بریزید به حساب اقای پورشه، از ایشون میگیرم
دو روز کجا بود؟ من یک ساله اینجام
کلی بدهی دارید
نکنه میخواید پول اون اسنپای عنترم از من بگیرید حالا؟
ویزیتارو که خود سر ب طرف مشاوره دادین و نزاشتین من حقمو بگیرم و همش پرید
پول این سوالم چشم میدم
فقط لامصب کلیدشو هم بگین تا درب صندوق باز بشع
پ اون وسط مشاوره چی کار میکردید شما؟
نکته کلیدی رو گفتم دیگه، همون کلیدش بود
اجازه میدادین من نرخ تایین کنم و بگیرم بعد..
اجازه ندادین کع
تا شما بخواید نرخ تعیین کنید عید ۱۴۰۴ رو باید تبریک بگیم. حالا فعلا جایزه مو بدید
باش
جتیزتونم اینه ک ب شما این افتخارو میدم ک امشب منو خانمم افطار مهمان شما میشیم
الان تو پی وی شماره کارتمم میفرستم چشم
از صبح ۶۰. ۷۰ نفر التماس کردن قبول کنم افطار مهمانشون شم من قبول نکردما
حالا در موردش فکر میکنم ولی قول نمیدم
جایزه مو بریزید حساب اقای پورشه
با آقای پورشه قهرم تا اطلاع ثانوی
گفتم بریزید به حسابش
میگه جار میزنه علی منت کشی کرد
یک عنتریه هااا
من بهش میگم من ریختم بهم برگردون
پیش پیش عیدتونم مبارک باشه
احیانا اگه با شوخیا و حرفام رنجوندمتون ببزرگی خودتون ببخشید