💢
#هر_شب_یک_حکایت
شیری گرسنه از میان تپههای کوهستان
بیرون پرید و گاوی را از پای درآورد سپس در حالی که شکمی از غذا درمی آورد،
هر ازگاهی یکبار سرش را
بالا میگرفت و مستانه نعره می کشید
صیادی که در آن حوالی
در جستجوی شکار بود
صدای نعره های مستانه شیر را شنید
و پس از ردیابی با گلوله ای
آن را از پای درآورد...
💠هنگامی که مست پیروزی هستیم
بهتر است دهانمان را بسته نگه داریم
غرور، منجلاب موفقیت است
موفقیت برای اشخاص کم ظرفیت مقدمه گستاخی است!
عااالی عزیززم
دوازده شد ، خوابم نبرد
خوووب بیداار بااش
موخام بخوااابم
منمم نمیخووووام
خب تو کشیک بده ، من بخوابم
من تاا 4 سرر پستمم
خوبه
4 تا 7 یکی دگ بزار
من 7 بیدارم
افررین بهت سحرر خیززی
عادته
دقیقااا
داستان آموزنده ای بود
فقط یه داستان جدا در مورد سرنوشت صیاد هم باید بنویسن
آخه مرد ناحسابی شیر رو برای چی کشتی آخه؟