جهت عضویت در
شبکه اجتماعی ساینا
و دنبال کردنِ
یاس
تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی ساینا یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی ساینا توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
ما مسجد کلاس هنری و علمی و ... میذاشتیم، یه خانومه پای ثابت پاچه گیری بچه ها بود. حتی حساس بود بچه ها صندلی هلی ردیف جلو رو جابجا نکنن
منم معمولا اینجور وقتا سکوت نمیکنم
زنگزدم امام جماعت
البته چندین بار این کار رو کردم درمورد افراد مختلف که مسجد رو ارث باباشون میدونن
مسجد ما خداروشکر پاتوق بچه هاس ما هم بهشون بعضی وقتا گیر میدیم ولی نه در حدی که نذاریم بیان مسجد
متاسفانه هیچ کدوم وقت نداریم روشون کارای تربیتی انجام بدیم و این پتانسیل داره از هدر میشه
باید شرایط رو برا کودکان و نوجوانان فراهم کرد تا ب هر بهانه ای بیان مسجد..
زمان نوجوانی ما ی عزیزی مسول نظافت مسجد محل ما بود رفته بود با تعامل ی میز تنیس جور کرده بود و تو محیط مسجد گذاشته بود دوساعت قبل اذان مسجدو باز میکرد و همه میرفتیم تنیس و بعدشم مسجد
بعدها اونو برداشتن و ی پیر کهنه شعور مسول شد و همه چی ب فنا رفت
حاج حمید خدا بیامرز اومد اون میز رو برید قفسه کرد برای آشپز خونه بچه ها و جوونا از جمله خود من مدت ها مسجد نمیرفتیم دیگه!
اخیرا دوباره بچه ها با تلاش زیاد دوتا میز جدید خریدن با یه فوتبال دستی
دوستان شما نمیشناسید این حاج حمید که میگیم از ریش سفیدای محل بود که تو کار کابینت و این چیزا بود، یه بنده خدایی به این پول کلونی داده بود برای مسجد ما مناره بسازه ما هرچی گفتیم ازین مناره آماده ها بخریم یا بدیم یه معمار درست و حسابی در بیاره مناره هارو نذاشت گفت نه باید خودم کار کنم! بعد از مدت ها تلاش دوتا کاردستی درست کرد گذاشت رو سقف مسجد مثلا مناره ان حالا تا باد میخوره یه تیکه ازونا کنده میشه میاد پایین خدا به خیر کنه تو سر کسی نیافته
طرفای ایذه :/
اینم بگم خالی از لطف نی :/یه امام زاده بزرگ ایذه داشت بهش میگفتن امیر المؤمنین کلیییییی هم براش هزینه کردن و مردم پول میریختن اون تو :/چن سال پیش نوه نتیجه هاش از انگلیس اومدن گفتن بابا طبق این اسناد و مدارک این قبر فلان جد ما هس:/چرا این کار و کردین! بعد اومدن گفتن اینجوری ک نمیشه مردم اعتقاداتشون از بین میره، یه پول تپل دادن ب نوادگان اون امیرالمؤمنین ساختگشون تا قید جدشون رو زدن و رفتن دوباره انگلیس پی خوش گذرونی :/
من بچه ک بودم تقریبا تا سن 13،14سالگی همیشه میرفتم مسجد، یادمه بچه تر ک بودم هر بار میخاستم برم از باغچه چن تا گل میچیدیم و دسته میکردم و برا امام جماعت مسجد میبردم چون تو عالم بچگی برام تقدس بالایی داشت... هر چی بزرگتر شدم بیشتر از اون آقا و کاراش متنفر میشدم جایی ک الان میگم خاک تو سر بچگیم ک اینو آدم حساب میکردم :/
محرم رفته بودیم روستا این آخوند بعد هر نماز با اسم و نصب لعن میکرد بعد کل روستا هم معتقد و مقلد پرپاقرص رهبر دختر خاله ام از من پرسید مگه کناه نیس مگه رهبر نهی نکرده چرا این کار می کنه ما چکار کنیم؟ گفتم شما تکرار نکنید کم کم از رو میره
اونم به زن ها گفته بود این آخوند دو کلاس هم نخونده با دختر خاله من دانشگاه رفته من حرف اینو فبول دارم
دیگه کل زن ها شعار نمیدادن
اگه بخای ب همه شون تف کنی، دریای خزر هم بشه تف بازم کم میاری :/
یبار هم اینجا بعد از سالها رفتم مسجد فک کنم ماه محرم بود.. بعد خب من ناخن پام آسیب دیده بود نمیتونستم ک جوراب بپوشم، رفتم داخل همه هم زن بودن، یکی از همین خانوم جلسه ای ها از اول مجلس تا آخرش یجوری منو و پامو نگاه میکرد ک حس میکردم با لخت اومدم تو مجلس مردونه :/هیچی دیگه بوسیدیم گذاشتیم کنار... بمونه برا خودشون :/
عخخخخ منو یکی نفرین هم کرد مانتوم روشن بود و جوراب پام نبود (برا وصو دراورده بودم چادرم مشکی خاکی بود بی چادر و جوراب نماز خوندم )
رفتم بیرون صدام زد گفت نفرینت کردم کلی هم زن دور برش بودن اونا هم آمین گفته بودن
گفت حالا دیدم نه چادری هستی عنتر سبیل و صورت نچرالم ندید مانتو دیده بود
به حرف گربه سیاهه بارون نمیباره
دفعه بعد دیدیش اینو بگو
والا بعضیها مشکل روحی روانیشون زیاده. اصن بحث دین نیست. من مسجد میرفتم با بچه کوچیک، توصیه هایی بود وه از در و دیوار میگفتن حاج خانوما. محل نمیدادم دهنشون بسته میشد
احسنت
نمی دونم مشکل بعضیا با سر و صدای بچه ها چیه
این بیماری اکثر پیرزنهای مسجدی ه که مسجد رو پاتوق خودشون کردن
منم تازه سن تکلیف رسیده بودم ، توو مسجد میرفتم صف اول اول
به خدا نزدیک تر باشم
از بس اینا من رو از صف اول به سه و چهار بردن
چندسالی نرفتم مسجد
الان هم میرم مسجد ، خودم عقب عقبها قایم میکنم
از قبل جا گرفتن
اون زمان صندلی مد نبود
سجاده میزاشتن با زنبیل
ما مسجد کلاس هنری و علمی و ... میذاشتیم، یه خانومه پای ثابت پاچه گیری بچه ها بود. حتی حساس بود بچه ها صندلی هلی ردیف جلو رو جابجا نکنن
منم معمولا اینجور وقتا سکوت نمیکنم
زنگزدم امام جماعت
البته چندین بار این کار رو کردم درمورد افراد مختلف که مسجد رو ارث باباشون میدونن
یادش بخیر چ کارای خبیثانه میکردیما
والا مسجد ما اینقد بچه میاد باس ازشون اجازه بگیری اونا بزارن نماز بخونیم
ی بنده خدایی پیش قدم شد و کارارو راستو ریست کرد وشکر خدا حسینیه با کمک مردم بازسازی شد
حالا اون پیر مرد ک پیش قدم شده بود حسینیه رو رسما مال خودش میدونه
من الان دوساله کلا حسینیه نمیرم وایمیستم بیرون و وقتی دسته عزاداری اومد بیرون میرم ملحق میشم
خیلیا هستن ک کلا زده هسن..
حتی اعتراض میکنن بچه ها تمرکز ما رو به هم ریختن
با این رفتارهاشون مامانهای بچه دار غروبها مسجد نمیان
مسجد ما خداروشکر پاتوق بچه هاس ما هم بهشون بعضی وقتا گیر میدیم ولی نه در حدی که نذاریم بیان مسجد
متاسفانه هیچ کدوم وقت نداریم روشون کارای تربیتی انجام بدیم و این پتانسیل داره از هدر میشه
افراط گری نباید کرد
باید شرایط رو برا کودکان و نوجوانان فراهم کرد تا ب هر بهانه ای بیان مسجد..
زمان نوجوانی ما ی عزیزی مسول نظافت مسجد محل ما بود رفته بود با تعامل ی میز تنیس جور کرده بود و تو محیط مسجد گذاشته بود دوساعت قبل اذان مسجدو باز میکرد و همه میرفتیم تنیس و بعدشم مسجد
بعدها اونو برداشتن و ی پیر کهنه شعور مسول شد و همه چی ب فنا رفت
حاج حمید خدا بیامرز اومد اون میز رو برید قفسه کرد برای آشپز خونه بچه ها و جوونا از جمله خود من مدت ها مسجد نمیرفتیم دیگه!
اخیرا دوباره بچه ها با تلاش زیاد دوتا میز جدید خریدن با یه فوتبال دستی
خدا بیامرزتش...
ن اطلاعی نداشتم
دوستان شما نمیشناسید این حاج حمید که میگیم از ریش سفیدای محل بود که تو کار کابینت و این چیزا بود، یه بنده خدایی به این پول کلونی داده بود برای مسجد ما مناره بسازه ما هرچی گفتیم ازین مناره آماده ها بخریم یا بدیم یه معمار درست و حسابی در بیاره مناره هارو نذاشت گفت نه باید خودم کار کنم! بعد از مدت ها تلاش دوتا کاردستی درست کرد گذاشت رو سقف مسجد مثلا مناره ان حالا تا باد میخوره یه تیکه ازونا کنده میشه میاد پایین خدا به خیر کنه تو سر کسی نیافته
بیخیال از شاهکاراش نگو دیگه
زنا زنا زنا اینقد حرف میزنن که نگو اصلا نباس تو مسجد راهشون داد یه اتاق جدا تا داریم گوش میدیم سید حسن چی میگه از اونور صدای قرمه سبزی بار گذاشتم میاد
ولی الگوهای بچگی ما ک مسجد رو میچرخوندن و ما با شوق میرفتیم مسجد خیلیهاشون اختلاسگر شدن :/
اینم بگم خالی از لطف نی :/یه امام زاده بزرگ ایذه داشت بهش میگفتن امیر المؤمنین کلیییییی هم براش هزینه کردن و مردم پول میریختن اون تو :/چن سال پیش نوه نتیجه هاش از انگلیس اومدن گفتن بابا طبق این اسناد و مدارک این قبر فلان جد ما هس:/چرا این کار و کردین! بعد اومدن گفتن اینجوری ک نمیشه مردم اعتقاداتشون از بین میره، یه پول تپل دادن ب نوادگان اون امیرالمؤمنین ساختگشون تا قید جدشون رو زدن و رفتن دوباره انگلیس پی خوش گذرونی :/
من بچه ک بودم تقریبا تا سن 13،14سالگی همیشه میرفتم مسجد، یادمه بچه تر ک بودم هر بار میخاستم برم از باغچه چن تا گل میچیدیم و دسته میکردم و برا امام جماعت مسجد میبردم چون تو عالم بچگی برام تقدس بالایی داشت... هر چی بزرگتر شدم بیشتر از اون آقا و کاراش متنفر میشدم جایی ک الان میگم خاک تو سر بچگیم ک اینو آدم حساب میکردم :/
خخخ
پیر نشو لنتی
بزنید به پای عوض شدن آدوما
این چند ساله خیلی آدمها عوض شدن. اصن اون اعتقادات سابق دیگه نیس
محرم رفته بودیم روستا این آخوند بعد هر نماز با اسم و نصب لعن میکرد بعد کل روستا هم معتقد و مقلد پرپاقرص رهبر دختر خاله ام از من پرسید مگه کناه نیس مگه رهبر نهی نکرده چرا این کار می کنه ما چکار کنیم؟ گفتم شما تکرار نکنید کم کم از رو میره
اونم به زن ها گفته بود این آخوند دو کلاس هم نخونده با دختر خاله من دانشگاه رفته من حرف اینو فبول دارم
دیگه کل زن ها شعار نمیدادن
شما خام ادعا میشدین لابد هرکی ادعا نداره درحال عمل کردنه دنبال بی ادعا ها باشید
من بچه بودم زیاد مسجد میرفتم
یبار یه فلان فلان شده دعوام کرد
اخرین باری که مسجد رفتم خداروشکر همون بود 😂
یبار هم اینجا بعد از سالها رفتم مسجد فک کنم ماه محرم بود.. بعد خب من ناخن پام آسیب دیده بود نمیتونستم ک جوراب بپوشم، رفتم داخل همه هم زن بودن، یکی از همین خانوم جلسه ای ها از اول مجلس تا آخرش یجوری منو و پامو نگاه میکرد ک حس میکردم با لخت اومدم تو مجلس مردونه :/هیچی دیگه بوسیدیم گذاشتیم کنار... بمونه برا خودشون :/
رفتم بیرون صدام زد گفت نفرینت کردم کلی هم زن دور برش بودن اونا هم آمین گفته بودن
گفت حالا دیدم نه چادری هستی عنتر سبیل و صورت نچرالم ندید مانتو دیده بود
ولی منم کم نیاوردم
گفتم گرفتار همچین فرزندانی بشی لعن برات بیارن
سبیل؟؟!!!!
به حرف گربه سیاهه بارون نمیباره
دفعه بعد دیدیش اینو بگو
والا بعضیها مشکل روحی روانیشون زیاده. اصن بحث دین نیست. من مسجد میرفتم با بچه کوچیک، توصیه هایی بود وه از در و دیوار میگفتن حاج خانوما. محل نمیدادم دهنشون بسته میشد
شماها خعلی خوبید
ما یه کاری میکنیم اونطرف که بد نگاه میکنه یا فرین میکنه خودش دیگه مسجد نیاد.
البته همیشه استثناءاتی وجود داره که از رو نمیرن
میدونی اینا خودشون رو نعوذبالله صاحب خدا میدونن، انگار مسجد ارث باباشونه، دین ارث باباشونه و قوانینش رو فقط خودشون باید وضع کنن
خب خدا رو شکر
سبیل من الان اوضاعش خرابه حس و حال اصلاح هم نیست