💢
#هر_روز_یک_حکایت
در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند و تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب خود را حفظ کنند... ولی خارهایشان یکدیگر را زخمی میکرد با اینکه وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی تصمیم گرفتند از کنار هم دور شوند ولی با این وضع از سرما یخ زده و می مردند از اینرو مجبور بودند برگزینند: یا خارهای دوستان را تحمل کنند و یا نسلشان از روی زمین محو گردد...
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخمهای کوچکی که از همزیستی بسیار نزدیک با کسی بوجود میآید کنار بیایند و زندگی کنند چون گرمای وجود آنها مهمتر است و این چنین توانستند زنده بمانند.
⭕⭕⭕👈 بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنار آید و محاسن آنانرا تحسین نماید...
هر شب حکایت بود . برگشته به روز
شبا میخام زود بخوابم
جفتش از اول بوده
دگ هر وقت چیز جالبی بخونم ، میفرستم
دگ خورشید روزگار کدوم طرف باشد
دست من نیست که
نمونه
👈
شب و روزو قاطی کردی؟
نه ، سه دقیقه مانده به ۱۴
۱۴ رو چیکار کنم؟
حیف نباید بخندم دگ
چرا نخندی؟قهری؟
قهر واسه بچه س که
یکی مث تو نی نی؟
عااااااالی
چون روی ماه تو
قربووووونت
متن جالب